بخش ۱۵ - شمشیر کشیدن نوفل، از جهت جفت مجنون، و در سواد لیلی کوکبه آراستن، و در قتال مردان کوشیدن
خوانندهٔ حرف آشنایی
زین گونه کند سخن سرایی
کان پیر جگر کباب گشته
وز بادهٔ غم خراب گشته
چون زد در عروس نومید
شد ساختهٔ گزند جاوید
شد در پی آنکه تا چه سازد
کان عاشق خسته را نوازد
کرد آنچه ز چاره کردنی بود
نامد به کفش کلید مقصود
چون از طرفی نیافت یاری
بر میر قبیله شد به زاری
نوفل، ملکی بد، آدمی خوی
آزاده و مهربان و دل جوی
از کش و مکش دل ستم کار
در سلسلهٔ بتی گرفتار
هم زحمت عاشقی کشیده
هم شربت عاشقان چشیده
افسانهٔ قیس، کاتش افروخت
هر لحظه همی شنید و میسوخت
چون حالت پیر دید حالی
کرد از بد و نیک خانه خالی
بنواخت به لطف و راز پرسید
وان قصه که داشت باز پرسید
پیر از جگر شکایت اندود
دم بر زد و کرد خانه پر دود
چون کار فتادگان به زاری
جست از پی آن رمیده یاری
او خود غم او ز پیش دانست
وان مصلحت، آن خویش دانست
قاصد طلبید و داد پیغام
سوی پدر بت گل اندام:
کاندیشهٔ آن کند کی بی گفت
دیوانه به ماه نو شود جفت
گر گفت دگر بود درین زیر
گویم سخن از زبان شمشیر
شد پیک و پیام برد در حال
تا شد شنونده بر دگر حال
بگشاد زبان چو آتش تیز
پس گفت جوابی آتش انگیز:
کاندازه کرا بود، درین راز،
کز پردهٔ ما بر آرد آواز؟
کاری که ز نسبتش جداییست
کوشیدن آن نه نیک راییست
کرباس تو گر چه دلپذیرست
پیوند حریر با حریرست
گر مهتر ماست نوفل گرد
مهتر نکند ستیزه با خرد
زان گونه زبون نهایم ما نیز
کارزد گل ما به نرخ گشنیز
چندان غم جان و تن توان خورد
کز پرده برون سخن توان برد
فرمان ده، اگر بدین بهانه،
ما را به بدی کند نشانه
ما نیز به کوشش صوابش
معذور بودیم در جوابش!
پیک آمد و باز داد پاسخ
نوفل ز غضب شد آتشین رخ
لشکر طلبید و بارگی خواست
بیرون قبیله شد صف آراست
خویشان صنم، که آن شنیدند
شان نیز به کین برون دویدند
گشت از دو طرف روانه شمشیر
وآویخت به حمله شیر با شیر
هر تیغ زنی، به خنجر و خشت
سرها همه میدرود و میکشت
مرگ آمد و جان ز سینه میروفت
بر نغمهٔ تیر، پای میکوفت
بر رسم عرب به جهد و ناورد
میکرد ستیزه مرد با مرد
شمشیر کشیده هر دلیری
نوفل به میان چو تند شیری
هر سو که فگند تیغ پولاد
کرد از سر مرد، گردن آزاد
زان کینه که بی دریغ میرفت
یک هفته دو رویه تیغ میرفت
خلقی سوی لعبت حصاری
تنگ آمد از آن ستیزهکاری
گفتند به اتفاق پیران
در، سوخته به، که خانه ویران
چون فتنهٔ ما برون زد این تاب
آن به که کنیم فتنه در خواب
خیزیم و سبک ز خون لیلی
در خاک روان کنیم سیلی
آفت ز جهان چو گشت گم نام،
غوغا، ز دو سوی، گیرد آرام
هم رخنهٔ فتنه بسته گردد
هم دل ز گزند رسته گردد
مجنون که از آن خبر شد آگاه
بر زد ز درون دل یکی آه
بر میر سپه دوید جوشان
چون سیل که در رسد خروشان
بگرفت عنان مرکبش سخت
میسوخت ز خامکاری بخت
گفت: ای همه مرهم از تو آزار
بازا دل ازین ستیزه بازار
گویند ز غصه مهترانش
کاهسته کنیم برکرانش
یعنی چو وی از جهان برافتد
این مشغله از میان برافتد
بر خصم مکش به کینه جویی
تیغی که به خون دوست شویی
آن نیزه مزن به دشمنان بیش
کز وی دل دوستان کنی ریش!
نوفل چو شنید گفتِ مجنون
از دیده گشاد دُرّ مکنون
لابد به نیام کرد شمشیر
در بیشهٔ خویش رفت چون شیر
در گوشهٔ غم نشست نالان
از حالت قیس دست مالان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر داستان عاشقی را روایت میکند که در آن شخصیتی پیری دچار غم و اندوه شده و به دنبال یاری میگردد. پیر، عاشق خستهای را میبیند که از عشق خود رنج میبرد و میخواهد او را تسکین دهد. در این میان، نوفل، شخصیتی مهربان و آگاه، به میدان میآید و در پی ایجاد صلح و جلوگیری از جنگ بین دو قبیله است. اما تنشهایی میان دو طرف به وجود میآید و هر دو دسته به ستیزه و درگیری میپردازند. در انتها، دیوانگی مجنون و تلاش او برای جلوگیری از خونریزی و حفظ دوستانش به تصویر کشیده میشود. این داستان به مسائل عاشقانه، درگیریهای قبیلهای و جستجوی صلح اشاره دارد و بر اهمیت عشق و دوستی تأکید میکند.
هوش مصنوعی: کسی که به خوبی صحبت میکند و با تسلط بر واژهها آشناست، به این شکل به بیان افکار و احساسات خود میپردازد.
هوش مصنوعی: یک مرد سالخورده که دلی آکنده از درد دارد، از شدت غم و مشکلاتش به حالت پریشان و خراب درآمده است.
هوش مصنوعی: زمانی که بلا به عروس (نماد زیبایی و خوشاقبالی) حمله کرد، از آنچه که ساخته شده بود، امید به آینده رخت بربست و به نابودی دچار شد.
هوش مصنوعی: در پی این است که ببیند چه کاری میتواند انجام دهد تا آن عاشق خسته را آرام کند و به او تسلی بخشد.
هوش مصنوعی: او هر کاری که میتوانست انجام داد، اما موفق به رسیدن به هدفش نشد.
هوش مصنوعی: زمانی که از یک سمت یاری نیافت، به سراغ رئیس قبیله رفت و با دلتنگی از او کمک خواست.
هوش مصنوعی: نوفل، یک سرزمین ناپسند و بد است، اما انسانهای آن دارای شخصیتهای آزاده و مهربان هستند و دلهایی پر از محبت دارند.
هوش مصنوعی: دل مظلوم و زجرکشیدهای که در اسارت عشق یک معشوق قرار دارد، همچنان به کشمکش و جدالهای درونی خود ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: او هم برای عشق زحمت کشیده و هم طعم شیرین عشق را چشیده است.
هوش مصنوعی: افسانه قیس باعث میشد که او هر لحظه در آتش عشق بسوزد و در عین حال داستان عشقش را بشنود.
هوش مصنوعی: زمانی که پیرمرد حالش را دید، از بدیها و خوبیها یاد کرد و تصمیم گرفت که خانهاش را خالی کند.
هوش مصنوعی: او با مهربانی به من توجه کرد و به آرامی از من سوال کرد. سپس دوباره دربارهی داستانی که گفته بودم، پرسش کرد.
هوش مصنوعی: پیر، با دل پر از ناراحتی، شروع به صحبت کرد و به تدریج فضای خانه را پر از غم و اندوه کرد.
هوش مصنوعی: زمانی که انسانهای درمانده و گرفتار در مشکلات به زاری و التماس میپردازند، به دنبال یاری و کمک از آن کسی هستند که از آنان دور شده است.
هوش مصنوعی: او خودش به خوبی میدانست که غم و اندوه او از کجا نشأت گرفته و همچنین به مصلحت و خیر خود نیز آشنا بود.
هوش مصنوعی: فرستادهای را خواست و پیام را به سوی پدرش، که آن معشوق زیبا بود، فرستاد.
هوش مصنوعی: چطور ممکن است که کسی در تفکر خود به آن مرحله برسد که بدون گفتوگو و مشورت با یک فرد دیوانه، به درک درستی از موضوعی برسد؟ مانند این است که در شب ماه نو، دو نفر در کنار هم قرار بگیرند و از نور ماه بهرهمند شوند، در حالی که هیچ نوری وجود ندارد.
هوش مصنوعی: اگر کسی بگوید که موضوع دیگری در زیر وجود دارد، من از زبان شمشیر صحبت میکنم.
هوش مصنوعی: پیام آور آمد و پیامی را منتقل کرد، در حالی که شنونده تغییر حالت داد و به موضوع دیگری توجه کرد.
هوش مصنوعی: زبانش را به سرعت باز کرد و جواب جانسوزی را بیان کرد.
هوش مصنوعی: در این راز بزرگ، چه کسی میتواند به اندازهٔ ما صدای خود را از پشت پرده بیرون بیاورد؟
هوش مصنوعی: اگر کار و عملی باعث جدایی از چیزی شود، تلاش برای انجام آن کار نه کار خوبی است و نه نتیجه مطلوبی خواهد داشت.
هوش مصنوعی: پارچه کرباسی اگرچه زیبا و دلچسب است، اما ارتباط بین پارچه حریر و حریر دیگر هم تأثیرگذار و مهم است.
هوش مصنوعی: اگر رئیس ما نوفل است، در مقابل او نباید با عقل و خرد به چالش بپردازیم.
هوش مصنوعی: ما هم از آن نوع نیستیم که به سادگی تسلیم شویم؛ بلکه توانایی و ارزش ما بالاتر از آن است که به یک قیمت ناچیز فروخته شویم.
هوش مصنوعی: انسان میتواند تا حد زیادی از درد و مشکلات روحی و جسمی رنج ببرد، اما زمانی که از محدودیتها و موانع خود خارج شود، میتواند به بیان احساسات و افکارش بپردازد.
هوش مصنوعی: اگر تو به بهانهای فرمان دهی که ما را به بدی معرفی کنی، این خود نشانهای از ناپسند بودن عمل تو خواهد بود.
هوش مصنوعی: ما هم در پاسخ به او به خاطر تلاش صحیحش عذر داشتیم.
هوش مصنوعی: پیامآور رسید و پاسخی که نوفل داده بود را بازگو کرد. نوفل از خشم صورتش مانند آتش درخشان شد.
هوش مصنوعی: او سپاهیان را فراخواند و خواست که از قبیله بیرون بروند و صف خود را منظم کردند.
هوش مصنوعی: زمانی که خویشان معشوق این را شنیدند، به خاطر نفرت و کینهای که داشتند، به سرعت به بیرون شتافتند.
هوش مصنوعی: از دو سو شمشیرها به حرکت درآمدند و شجاعانه به جان هم حمله کردند.
هوش مصنوعی: هر شمشیری که به سمت سرها میزند، به کنار آن خنجر و سنگ هم موجب آسیب و فروپاشی میشود.
هوش مصنوعی: مرگ نزدیک شده و جان از بدن خارج میشود، در حالی که موسیقی دلانگیزی پخش میشود و او با هر گام خود بر زمین میکوبد.
هوش مصنوعی: طبق سنت عرب، مردان در مبارزه و ستیز با یکدیگر تلاش و کوشش میکردند.
هوش مصنوعی: هر دلیری که در میدان جنگ وارد میشود، همچون شیری تند و بیباک است که شمشیرش را بیرون کشیده و آماده نبرد است.
هوش مصنوعی: هرکجا که تیغ پولادین به سوی مردان فرود آمد، سرهای آزاد و سربلند بر میخیزند.
هوش مصنوعی: به خاطر حسادت و کینهای که وجود داشت، یک هفته با دو لبهی تند تیغ در حرکت بود.
هوش مصنوعی: مردم به خاطر زیبایی و جذابیت تو به دور تو حصاری تنگ ایجاد کردند و این به خاطر جدال و دلخوریهایی است که بین آنها وجود دارد.
هوش مصنوعی: پیران قبیله با هم به این نتیجه رسیدند که خانهاش به کلی ویران شده و از بین رفته است.
هوش مصنوعی: زمانی که آشفتگی و بلوا در وجود ما بروز کند، بهتر آن است که به آرامی آن را کنترل کنیم تا در خواب و خاموشی نمانیم و دچار تفرقه و پریشانی نشویم.
هوش مصنوعی: برمیخیزیم و به راحتی از خونی که برای لیلی ریخته شده، بر خاک جاری میسازیم.
هوش مصنوعی: وقتی نام آفت از دنیا گم میشود، از هر دو طرف صدایی به پا میشود، اما آرامش برقرار میشود.
هوش مصنوعی: اگر مشکل و فتنهای برطرف شود، دلها هم از آسیب و آسیبپذیری نجات مییابند.
هوش مصنوعی: مجنون وقتی از عشق خود باخبر شد، از عمق دلش آهی کشید.
هوش مصنوعی: سوار جنگی به سرعت و با هیجان به جلو میتازد، مانند سیلی که با شدت و قدرت به سمت مقصدش حرکت میکند.
هوش مصنوعی: راندن مرکب خود را با شدت آغاز کرد و از نادانی و کمتجربگیاش بسیار ناراحت و عصبانی بود.
هوش مصنوعی: گفت: ای کسی که باعث آرامش و تسکین همه هستی، دیگر مرا آزار نده؛ دل من از این درگیری و کشمکش خسته شده است.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که به خاطر نگرانیها و غمهای بزرگان، باید بر سر آنها صبر و شکیبایی پیشه کنیم و آرامش را حفظ کنیم.
هوش مصنوعی: وقتی او از دنیا برود، این مشغله و دغدغه نیز از میان خواهد رفت.
هوش مصنوعی: به خاطر کینه و دشمنی، بر کسی ضربه نزن که ممکن است به خون دوستانت منجر شود.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که نباید به دشمنان ضربهای بزنی که موجب آسیب به دوستانت شود. به عبارتی، با عمل خود نباید به دیگران آسیبی برسانی، حتی اگر دشمنانت را هدف گرفتهای.
هوش مصنوعی: وقتی نوفل پی برد که مجنون چه میگوید، از چشمانش اشکهایی همچون مروارید سرازیر شد.
هوش مصنوعی: به احتمال زیاد، وقتی که در جنگل به دنبال شکار رفته، همانند شیر به میدان آمده و از سلاح خود برای شکار استفاده کرده است.
هوش مصنوعی: در گوشهای از اندوه نشسته و در حال ناله، از حال و روز خود شکایت میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.