گنجور

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر » بخش ۴۱ - التمثیل فی حبّ الدّنیا و غرورها

 

خواجه‌ای را به مردمی دربست

متّکا ساختم بر او ننشست

گفتمش تکیه جای باشد خوش

گفت آن را که رشته شد ز آتش

کی سپارد به تکیه‌گه تن خویش

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر » بخش ۴۲ - فی صفة‌النّفس واحواله

 

دزد خانه است نفس حالی بین

زو نگه‌دار خانهٔ دل و دین

دزد ناگه خسیس دزد بُوَد

دزد خانه نفیس دزد بُوَد

چون ظفر یافت دزد بیگانه

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر » بخش ۴۴ - در کاهلی گوید

 

بشنو از بارگاه مصطفوی

تا چه دانی ز نکتهٔ نبوی

صفت کاهلان دین در راه

هست لفظ من استوی یوماه

اسب کودن به غزو نیست دوان

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر » بخش ۴۸ - فی‌الادب و شرف‌النّفس

 

هرکه شاگرد روز شب نبود

جز تهی دست و بی‌ادب نبود

کاندرین راه پر شتاب و قرار

صبر بی‌دست و پای دارد کار

اندرین ره چو کند کردی خشم

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر » بخش ۴۹ - اندر دور قمر و گردش روزگار

 

دور ماهست و خلق را از ماه

عمر ماهست چون رهش کوتاه

هرکرا ماه پرورد به کنار

شیر خواره‌اش دوتا کند چو خیار

با رونده روندگان پایند

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر » بخش ۵۰ - حکایت

 

آن شنیدی که پیر با همراه

گفت چون شد ز همرهیش آگاه

از سر و سینه بهر صحبت یار

پای سازم به ره چو مور و چو مار

گر تو کار سفر همی سازی

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر » بخش ۵۲ - حکایت

 

آن شنیدی که گفت دمسازی

با قرینی از آنِ خود رازی

گفت کین راز تا نگویی باز

گفت خود کی شنیده‌ام ز تو راز

شرری بود کز هوا پژمرد

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر » بخش ۵۴ - حکایت

 

بود اندر سرخس یک روزی

مجلسی بس به رونق و سوزی

مجلسی پر ز ناله و شیون

گفت آن صدر دین و فخر زمن

آن چو موسی ز شوق بر سرِ طور

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر » بخش ۵۵ - اندر موعظت و نصیحت گوید

 

صحبت زیرکان چو بوی از گُل

عظت ناصحان چو طعم از مُل

بی‌غرض پند همچو قند بُوَد

با غرض پند پای بند بُوَد

در مشام خرد چه زشت آید

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر » بخش ۵۶ - اندر صفت بیابان گوید

 

تنگی راه را صفت بشنو

در رهی نازموده خیره مرو

ره چو سوفار و خار چون پیکان

مار رنگین درو چو توز کمان

تیز و گریان کنندت از گرما

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر » بخش ۵۸ - در صفت اهل تصوّف

 

هر گدایی که بینی از کم کم

پادشاهیست با خیول و علم

همه دردی‌کشان ولی بی‌ظرف

همه مقری ولی نه صوت و نه حرف

چون سرِ عشق آن جهان دارند

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر » بخش ۵۹ - در طلب کردن از در دلها

 

درِ دل کوب تا رسی به خدای

چند گردی به گرد بام و سرای

از درِ کار اگر درآیی تو

دانکه بر بام دین برآیی تو

دل کند سوی آسمان پرواز

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر » بخش ۶۰ - فی ذمّ‌الطمع والحرص

 

دل خود را ز تاب و تابش طمع

تافته و تفته دار چون دل شمع

کان فتیله که بر فروزندش

تا نشد تافته نسوزندش

آن نباشد ولی که چون سرخاب

[...]

سنایی
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode