گنجور

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۶۲

 

صاحب خبران دارم آنجا که تو هستی

یا جمله مرا هستی یا عهد شکستی

یک دم زدن از حال تو غافل نیم ای دوست

صاحب خبران دارم آنجا که تو هستی

ابوسعید ابوالخیر
 

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۱۹ - در توحید و مناجات ومنقبت پیغمبر «ص» و امیرالمؤمنین «ع» و مدح منتجب الدین حسین بن ابوسعد ورامینی «ره» گوید

 

دیوی است جهان ای دل و تو دیوپرستی

از دامگهش گر بجهی جستی و رستی

چت بود که چون دیو بدین دامگهی چت

از خاکی از آنست ترا میل به پستی

آب تو به یکره ببرد آتش شهوت

[...]

قوامی رازی
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۴

 

یارا قدحی پر کن از آن داروی مستی

تا از سر صوفی برود علت هستی

عاقل متفکر بود و مصلحت اندیش

در مذهب عشق آی و از این جمله برستی

ای فتنه نوخاسته از عالم قدرت

[...]

سعدی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۴

 

ای در سر من از لب میگون تو مستی

با عشق تو در من اثری نیست ز هستی

با چشم خوش دلکش تو نسبت نرگس

چون نسبت چشمست به بیماری و مستی

از جای برو گو دل و جان چون تو بجایی

[...]

سیف فرغانی
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۵

 

با یاد خدا باش به هر جای که هستی

بی یار نگویم به تو هشیار، که مستی

در صومعه رفتی به صفا، وقت تو خوش باد!

زنهار! که در صومعه خود را نپرستی

آخر چه فتادت که درین راه خطرناک

[...]

قاسم انوار
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۴۱

 

ای عاشق بی دیده که در عیب منستی

گر ساقی ما را تو ببینی بپرستی

فردا ز تو چون لاله اثر نیست درین باغ

امروز قدح گیر به شکرانه که هستی

چون مرغ چمن چند کنی ناله ز حسرت؟

[...]

اهلی شیرازی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۵۷

 

در پردهٔ هر رنگ کمین کرده شکستی

داده است قضا کارگه شیشه به مستی

بر نقش خیال تو و من بسته شکستی

از هر دو جهان آن طرف آینه بستی

عمری‌ست بهار دل فردوس خیال است

[...]

بیدل دهلوی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷۲

 

ساقی به کجائی بده آن مایه مستی

تا بر سر مستی بنهم کسوت هستی

زنّار ببر سبحه بنه خرقه بسوزان

در میکده عشق بیا کز همه رستی

برخاسته نقش بت عقلم ز دل و جان

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۱۱ - مستزاد مجلس چهارم

 

هر چند که «یعقوب» بنام است به پستی

در دزدپرستی

میرزاده عشقی
 
 
sunny dark_mode