گنجور

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷

 

در دیرِ مغان آمد، یارم قدحی در دست

مست از می و میخواران از نرگسِ مستش مست

در نعلِ سمندِ او شکلِ مهِ نو پیدا

وز قدِ بلندِ او بالایِ صنوبر، پست

آخر به چه گویم هست از خود خبرم، چون نیست

[...]

حافظ
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱

 

کِی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد

یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد

از لعلِ تو گر یابم انگشتریِ زنهار

صد مُلکِ سلیمانم در زیرِ نگین باشد

غمناک نباید بود از طعنِ حسود ای دل

[...]

حافظ
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۶

 

این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی

وین دفتر بی‌معنی غرق می ناب اولی

چون عمر تبه کردم چندان که نگه کردم

در کنج خراباتی افتاده خراب اولی

چون مصلحت اندیشی دور است ز درویشی

[...]

حافظ
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳

 

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی

دل بی‌ تو به جان آمد وقت است که بازآیی

دایم گل این بُستان شاداب نمی‌ماند

دریاب ضعیفان را در وقتِ توانایی

دیشب گِله‌ی زلفش با باد همی‌کردم

[...]

حافظ
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۵

 

می خواه و گل افشان کن، از دهر چه می‌جویی؟

این گفت سحرگه گل، بلبل تو چه می‌گویی؟

مَسند به گلستان بر، تا شاهد و ساقی را

لب گیری و رخ بوسی، می نوشی و گل بویی

شمشادْ خرامان کن، و آهنگ گلستان کن

[...]

حافظ
 
 
sunny dark_mode