گنجور

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۲۱ - آب فرات

 

آی آب فرات! از چه گل آلود روانی؟

شرمنده مگر از عطش تشنه لبانی

خوش طمع تر از شربت قندی تو از آن رو

همسایه تو با مدفن شیرین دهنانی

کوثر به جنان است و تو در کرب و بلایی

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۳۴ - مژهٔ چشم تر

 

شوری که حسین بهر شهادت به سرش بود

از روز ازل کشته شدن، در نظرش بود

بگذاشت قدم تا که به میدان شهادت

دل جای دگر، دیده به جای دگرش بود

تیری که رها می شدی از شست مخالف

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۴۵ - دیدهٔ خونبار

 

بر سبط نبی گنبد دوار بنالد

شمس و قمر و ثابت و سیار بنالد

ظلمی که بر او رفت یقین تا به قیامت

نبود عجبی گر در و دیوار بنالد

چون حنجر او شمر برید از دم خنجر

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۹۰ - گل نسترنی چند

 

زینب به زمین دید چو صد پاره تنی چند

پژمرده ز کین دید گل یاسمنی چند

تنها به زمین دید فتاده همه بی سر

بر نوک سنان، رفته سر بی بدنی چند

یکجا به سنان رفته، سر بی تن چندی

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۹۱ - دانهٔ اشک

 

ای سر به سنان رفته، تن افتاده به میدان!

گویا خبرت نیست زما جمع اسیران

تو رفته به خوابی و نداری خبر ای شاه!

کز هجر تو ما را نرود خواب به چشمان

کشتند لب تشنه تو را بر لب دریا

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۹۷ - نظم جگر سوز

 

تا سایهٔ تو بود پدر جان به سر من

روشن شب تاریک بدی در نظرم من

دامان تو آرامگهم بود شب و روز

تو رفتی و از هجر تو خون شد جگر من

اکنون به رخم شمر زند سیلی بیداد

[...]

ترکی شیرازی
 
 
sunny dark_mode