اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۲۰ - پهلوان
عاشق که مراد خویش جوید مادام
هرگز نرسد ز وصل دلدار بکام
پروانه که سوخت جان خویش از پی وصل
آنسوخته را شه مه اقبال تمام
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۴۶ - شیخ زین
مشتاق تو ای نگار مفلس گردید
چون غارت ساحران چشمان تو دید
زان راه زنان هر آنکه بیش اکثر برد
باقی همه یکیک و بآخر نرسید
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۶۰ - میرعطا
ای کرده نهان در لب در بار گهر
تا چند بپوشی ز خریدار گهر
درج گهرست آن دهن و گاه سخن
درجت بگشا و در میان آر گهر
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » لغزها » لغز قفل
آن چیست که همچو مرغ پی بسته بود
چون مار فراز گنج پیوسته بود
مرغان همه را پر ز برون میروید
آن مرغ پرش ز اندرون رسته بود
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » لغزها » لغز تنکه
آن سیم بدن چیست که دل برباید
از وی گرهی دو صد گره بگشاید
بی چین جبین بهیچ جا می نرود
وز چین جبین او فرح میزاید
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲
ای داده دوای دردم از دردی دن
من با تو خوشم گر تو خوشی هم با من
مست نظریست نیک بین عیب مکن
تلخی منما شیشه عیشش مشکن
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲
تا بر چه نسق وجه تو زد چرخ رقم
کان شمع نظر کشیده نیکو بقلم
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ دوم در مدح سلطان یعقوب » بخش ۱۲ - این قطعه از حشو مصارع اول قصیده مستخرج می شود و از الف خالیست
جود تو دهد ز رحمت و لطف خبر
لطفت نکند ز رحمت وجود گذر
پیوسته رهی قصه لطف تو کند
کز غصه رهد بیمن لطف تو مگر
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۲
مستم نظر از عربده دارد بردین
از عربده دارد سر غوغا بیقین
دارد سر غوغا بدلم آن بت چین
بردین بیقین آن بت چین کرده کمین
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۵ - دایره مختلفه «طویل، مدید، بسیط»
داور حکمروا در همه دم
او عالم و علم هر دو عالم دارد
علم ملک و علم رسل هم دارد
هم ملک کرم دارد و هم علم همه