رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۸ - اشرف سمرقندی
ای آنکه نداری به جهان هیچ نیاز
اندر گذر از عالم تحقیق و مجاز
خوش باش که این نفس عزیز است عزیز
می نوش که این قصه دراز است دراز
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۶ - اوحدی مراغه ای
چون دوستی روی تو ورزم به نیاز
مگذار به دست دشمن دونم باز
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۷۵ - سحابی استرابادی قُدِّسَ سِرُّه
مطلوب حقیقی تو با تست متاز
هر سو به هوای مطلبی چند مجاز
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۷۵ - سحابی استرابادی قُدِّسَ سِرُّه
گر بر سر افلاک شوی مسند ساز
ترسم که همین مقام را جویی باز
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۸ - اشرف سمرقندی
ای آنکه نداری به جهان هیچ نیاز
اندر گذر از عالم تحقیق و مجاز
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۵
عشّاق ز عشقت همه در سوز و گداز
زهّاد ز شوقت همه در وجد و نیاز
دارم منِ محروم به حسرت چشمی
از دور، که مانده است بر، روی تو باز
نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۲۵ - رباعیات در مدح حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله و سلم
ای محرم پردۀ نهان خامۀ راز
وی هشته رسل به درگهت روی نیاز
موسی مدهوش ان ترانی در طور
پیچیده صلای من رآنی بحجاز
صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۲
ای باب هدایتت بخلقان همه باز
اشیاء همه را بدر گهت روی نیاز
هر چند کنم گناه آرم بتو روی
هر چند غلط کنم زه آیم بتو باز
ملکالشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۳۷
زاغی می گفت اگر بمیرد شهباز
من جای کنم بدست شاهان از ناز
بلبل بشنید و گفت کای بندهٔ آز
رو لاف مزن با وزغ و موش بساز
ملکالشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸ - خطاب به حزب دموکرات و حکومت
ای سادهدلان زر گرگ حیلتباز
با جهد شما سیم و زر آورد فراز
چون حب زری ازو نمودید نیاز
ناگاه میانتان جدا کرد چو گاز
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱ - این رباعی اثر طبع رضا صغیر متخلص به سعید میباشد
روسوی حقیقت کن و بگذر ز مجاز
یعنی که مبر بسوی کس دست نیاز
با غیر خدا مگوی راز دل خویش
چون نیست بغیر او کسی محرم راز
خلیلالله خلیلی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹
طفلی بودم غنوده بر بستر ناز
برخاست ز دور نغمه های دمساز
تا گوش نهادم نه صدا بود و نه ساز
ای شور جوانی! تو کجا رفتی باز