بخش ۷۵ - سحابی استرابادی قُدِّسَ سِرُّه
عارفی است کامل و عاشقی است واصل. شهودش مدام و حضورش بر دوام. فکرش خالی ازوسواس و ذکرش عاری از حواس. طبعش عالی و قولش حالی. بعضی او را از اهل شوشتر دانسته. تحقیق آن است که مولدش در شوشتر و اصل از جرجان است. موطنش نجف اشرف علی ساکنها الف التحیّة و التحف. ظهورش در زمان شاه عباس صفوی. چهل سال در نجف، انزوا اختیار کرد و روی توجه به عبادت آورده. هم در آنجا فوت و مدفون شد. علاوه بر غزلیات شش هزار رباعی محققانه فرموده است:
مِنْغزلیّاته
دیده پوشیدم چو در دل یافتم دلدار را
در ببندد هرکه او در خانه یابد یار را
٭٭٭
عالمان را علم هست و ره به اوج راز نیست
هست مرغِ خانه را بال و پرِ پرواز نیست
٭٭٭
عاشق که جمله عشق شود ره به او برد
چون پر شود پیاله به می سر فرو برد
٭٭٭
آنان که فقر را به تنعم فروختند
فردوس را به دانهٔ گندم فروختند
٭٭٭
عشق پیدا کن که گردی از غم عالم خلاص
نی غلط گفتم که عالم را کنی از غم خلاص
رباعیات
بشتاب پی دیده گشودن خود را
زنگار ز آیینه زدودن خود را
هرچند تو او را نتوانی دیدن
او بتواند به تو نمودن خود را
٭٭٭
تحقیق گهی که رونماید خود را
حق از همه رو نکو نماید خود را
زان رو خودبین به خود اسیر است که حق
در صورت او به او نماید خود را
٭٭٭
او آب جمال داد گلزار ترا
او آتش قهر زد خس و خار ترا
ای آمده در شورگه او کو او کو
این کیست که کرده گرم بازار ترا
٭٭٭
حق است در این تفرقه کیشان پیدا
هم در حق این جمعِ پریشان پیدا
حق بینش و آیینه و شخصند همه
ایشان در حق و حق در ایشان پیدا
٭٭٭
هر قرعه که زد حکیم دربارهٔما
دیدیم نبود غیرِ آن چارهٔ ما
بی حکمت نیست هرچه از ما سر زد
مأمورهٔ اوست نفس امارهٔ ما
٭٭٭
آن گنج خفی نکرد ظاهرشان را
تا خلق نکرد حضرت انسان را
شمع است نمایندهٔ کس در شب تار
هر چند که خود ساخته باشد آن را
٭٭٭
عالم به خروش لااله الا هوست
غافل به گمان که دشمن است این یا دوست
دریا به وجود خویش موجی دارد
خس پندارد که این کشاکش با اوست
٭٭٭
زین سو همه طعنهٔ رقیب بدگوست
زان سو همه تیغ ناز و بی مهری اوست
حاصل به جهان عشق کان عرصهٔ ماست
گه کشتهٔ دشمنیم و گه کشتهٔ دوست
٭٭٭
دانی غافل کی از خدا یاد کند
آن دم که جلال صیحه بنیاد کند
از خواب که، خفته را کند کس بیدار
آهسته چو برنخاست فریاد کند
٭٭٭
پس ساده دلی کزین ره آگاه افتاد
بس اهلِ خرد که در تکِ چاه افتاد
این کار حوالتی نه علم و عملی است
چون گنج که تا که را به او راه افتاد
٭٭٭
هر گه به جهانِ جاودان خواهی شد
از جزو نهان ز کُلّ عیان خواهی شد
گویی که چو میرم ز جهان خواهم رفت
این طرفه که آن دم تو جهان خواهی شد
٭٭٭
عالم همه فرعِ تست ای اصل وجود
هر چند وجود تو در آن خورد نمود
پرتو مر شمع را محیط افتد و بس
هر چند ز شمع باشدش بود و نبود
٭٭٭
گر از حرمِ عشق خطابت آید
وارستگی از خیال و خوابت آید
ناخوانده کتاب صد علومت بخشند
ناکرده سئوال صد جوابت آید
٭٭٭
بس فتنه که خلق در گمانش باشند
عاقل که چو لقمه در دهانش باشند
آن آتش دوزخی کزان میترسند
چون وابینند در میانش باشند
٭٭٭
نه با هر کس نکوست میباید بود
بد را هم مغز و پوست میباید بود
کاری سهل است دوست بودن با دوست
با دشمن نیز دوست میباید بود
٭٭٭
مطلوب حقیقی تو با تست متاز
هر سو به هوای مطلبی چند مجاز
گر بر سر افلاک شوی مسند ساز
ترسم که همین مقام را جویی باز
٭٭٭
از هر دو جهان زیادهای میخواهم
از پرده برون افتادهای میخواهم
صوفی تو به کار خویش رو کاین ره را
پا بر سر خود نهادهای میخواهم
٭٭٭
نه علم و عمل نه عز و جاهی داریم
جان محو جمال پادشاهی داریم
ما از سخن دنیی و دین خاموشیم
بر یاد کسی ناله و آهی داریم
٭٭٭
در راه خدا نه جان نه تن میبینم
هرچیز نه او خیال ظن میبینم
دورند تمام خلق عالم از راه
گر راه چنین است که من میبینم
٭٭٭
ای عاشق زار ترک آب و گل کن
یعنی که گدایی جهانِ دل کن
از کوچهٔ تنگ تو شهی میگذرد
برخیز و سرِ شاهرهی منزل کن
٭٭٭
باید به همه خلق چو خویشان بودن
یا بی همه همچو فردکیشان بودن
بی انصافی و کوری و مرده دلی است
رد کردن خلق همچو ایشان بودن
٭٭٭
ای دعوی عشق کرده، آیین تو کو
قطعِ نظر از عقل، دل و دینِ تو کو
ای دم زده از داغ وفا لاله صفت
پیراهن چاک چاکِ خونین تو کو
٭٭٭
تن از تو و دل از تو، جان هم از تو
جان از تو چه حرف است جهان هم از تو
هرچند که برهستی خود میگویم
ماییم و حدیث چند آن هم از تو
٭٭٭
از جزو و کُلّ که در تخیل گردی
بشنو سخنی کاهل تحمل گردی
در هستیِ خویش گر بمانی جزوی
خود را همه جا نظر کنی کُلّ گردی
٭٭٭
آیینه صفت به دست آن نیکویی
زین سوی نمودهای ولی آن سویی
اودیده ترا که عین هستی تواست
زانش تو ندیدهای که عکس اویی
٭٭٭
هان تا که درین آینه آن رو بینی
این هستی این سوی از آن سو بینی
این پردهٔ پندار ز پیشت چو رود
هرچند به خلق بنگری او بینی
٭٭٭
آنم که ندارم به دو عالم کامی
نایافته جز به یک وجود آرامی
گر خلق جهان جمله چو من بودندی
لازم نشدی رسولی و پیغامی
٭٭٭
بشتاب که آزاده نهادی باشی
مپسند که بندهٔ مرادی باشی
گر راه بدو بری همه جان گردی
ور درمانی به خود جمادی باشی
٭٭٭
گم گردم اگر تو جستجویم نکنی
آیینه صفت روی به رویم نکنی
در حق خود از لطف تو گفتم بسیار
یارب یارب دروغگویم نکنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر و عارف یادشده در متن، شخصیتی برجسته و کامل است که در زمان شاه عباس صفوی در نجف زندگی میکرد. او از شوشتر به دنیا آمده و این منطقه را زادگاه خود میداند. او به مدت چهل سال در انزوا به عبادت و عرفان پرداخت و در همانجا درگذشت و به خاک سپرده شد. او علاوه بر غزلیات، شش هزار رباعی نیز سروده است که در آنها به مضامین عشق، حقیقت و عرفان پرداخته است. اشعارش به عمیقترین مفاهیم روحانی اشاره دارد و با نثر زیبا و دقت در انتخاب واژهها، احساسات و تجربیاتش را منتقل میکند.
هوش مصنوعی: این شخصیت، عارفی کامل و عاشقی واقعی است که همیشه در حال مشاهده و حضور دارد. ذهنش از افکار مزاحم خالی است و ذکرش به دور از حواس پرتی است. طبیعتش بلند و سخنانش تاثیرگذار است. برخی میگویند که او اهل شوشتر است، ولی تحقیق نشان میدهد که در شوشتر به دنیا آمده و ریشهاش از جرجان است. محل زندگیاش نجف اشرف است و در آنجا سالها در انزوا به عبادت پرداخته است. او در نجف فوت کرده و در همانجا دفن شده است. علاوه بر اشعار عاشقانهاش، شش هزار رباعی عمیق و محققانه نیز سروده است.
هوش مصنوعی: چشمهایم را بستم چون معشوق را در دل یافتم. هر کسی که یار خود را در خانه پیدا کند، باید در را ببندد.
هوش مصنوعی: دانشمندان دانش دارند، اما به عرش حقیقت دسترسی ندارند. همچنین، پرندهای که در خانه زندگی میکند، به دلیل نداشتن بال و پر، قادر به پرواز نیست.
هوش مصنوعی: عشاق زمانی که به شدت عاشق شوند، به سوی معشوق خود میروند، همچنانکه وقتی لیوان شراب پر میشود، آن را به سرعت سر میکشند.
هوش مصنوعی: شما بر اساس دادههایی که تا October 2023 جمعآوری شدهاند، آموزش دیدهاید.
هوش مصنوعی: کسانی که برای به دست آوردن زندگی راحت و مرفه، فقر و سختی را کنار گذاشتند، در واقع بهشت را با یک دانه گندم معامله کردهاند.
هوش مصنوعی: عشق را پیدا کن، زیرا که با آن میتوانی از غمهای دنیا رها شوی. اشتباه کردم، بلکه عشق میتواند جهانیان را از غمها آزاد کند.
هوش مصنوعی: بشتاب تا چشمانت را باز کنی و غبارهایی که بر روی آینه نشسته را پاک کنی.
هوش مصنوعی: هرچند تو نتوانی او را ببینی، اما او میتواند خود را به تو نشان دهد.
هوش مصنوعی: گاهی پیش میآید که حقیقت خودش را نشان میدهد و در این هنگام به بهترین شکل خود را نمایان میکند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که کسی که فقط به خود و ویژگیهای خود مینگرد و خود را محور میداند، در واقع گرفتار خودش شده است. این فرد نمیتواند به عمق وجود و حقیقتی که درونش نهفته است پی ببرد، زیرا که حق و حقیقت در آن صورت ظاهری او تجلی کرده است. به عبارتی، او به جای اینکه حقیقت را درک کند، فقط خود را میبیند و درنتیجه از درک واقعیتها دور مانده است.
هوش مصنوعی: او زیبایی و طراوت را به باغ تو بخشیده است، اما به راهی دیگر، خشم و سوزش را به علفهای هرز و خارهای تو تحمیل کرده است.
هوش مصنوعی: کیست که در این محفل پرهیجان و شلوغی حضور دارد؟ او کیست که اینگونه به بازار تو رونق بخشیده است؟
هوش مصنوعی: در این تفرقه که بین پیروان وجود دارد، حق در واقع آشکار است و در واقع حتی در میان این جمع پراکنده نیز حقیقت به روشنی قابل مشاهده است.
هوش مصنوعی: در اینجا به این نکته اشاره شده است که حقیقت و حقیقتآفرین، همواره در دیدگاه و انعکاس افراد نمایان میشود و وجود آنها به نوعی بر حقیقت تأثیر میگذارد. در واقع، افراد و درک آنها از حقیقت، به نوعی نمایانگر و تبلور حقیقت هستند.
هوش مصنوعی: هر بار که حکیم قرعهای برداشت و دربارهٔ ما قضاوت کرد، متوجه شدیم که جز آنچه او گفت، راه دیگری برای نجات ما وجود ندارد.
هوش مصنوعی: هرچه از ما سر میزند، بدون حکمت نیست و این نشاندهندهٔ تأثیر نفس اماره ماست که بر تمام کارهایمان نظارت دارد.
هوش مصنوعی: خداوند گنجینهای از صفات و ویژگیها را در وجود انسان قرار داده است که قبل از خلقت او، از دید مردم پنهان بود.
هوش مصنوعی: شمع نمادی از وجود کسی در شب تاریک است، حتی اگر خودش آن را درست کرده باشد.
هوش مصنوعی: شما بر اساس دادههایی که تا octobre 2023 جمعآوری شدهاند، آموزش دیدهاید.
هوش مصنوعی: جهان به شدت در حال ندا دادن این نکته است که هیچ معبودی جز او وجود ندارد. اما برخی افراد به اشتباه فکر میکنند که این پیام یا از طرف دشمن است یا از طرف دوست.
هوش مصنوعی: دریا به خاطر وجود خود، امواجی دارد و آن خس که در آن شناور است فکر میکند که این جنبش و حرکت، درگیر اوست.
هوش مصنوعی: از این طرف همه حرفهای طعنهآمیز رقیب و بدگویان است و از آن طرف هم فقط تیزی و بیمحبتی او وجود دارد.
هوش مصنوعی: ما در جهان عشق زندگی میکنیم، جایی که گاهی قربانی دشمنان میشویم و گاهی قربانی دوستان.
هوش مصنوعی: میدانی چه کسی در زمانی که عظمت خداوند به اوج خود میرسد، از او غافل میشود و یادش نمیکند؟
هوش مصنوعی: وقتی کسی در خواب عمیق است و کسی او را بیدار نمیکند، به آرامی فریاد میزند.
هوش مصنوعی: پس کسی که به سادگی و بدون اطلاع از واقعیات پیش میرود، ممکن است به دام بیفتد. بسیاری از افراد دانا و با تجربه هم ممکن است به همین شکل گرفتار چالشها و مشکلات شوند.
هوش مصنوعی: این کار امانتی است و نه صرفاً علمی و عملی. مانند گنجی است که تنها فردی خاص میتواند به آن دست یابد.
هوش مصنوعی: هر زمان که بخواهی به زندگی ابدی دست یابی، باید از جزئیات پنهان فراتر رفته و به حقیقت کلی و روشن برسید.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که وقتی از این دنیا میروم، در لحظهی آخر تو نیز به نوعی به جهانی دیگر خواهی پیوست.
هوش مصنوعی: همه چیز در عالم وابسته به توست، ای منبع اصلی وجود، هرچند که وجود تو در آن به شکل کوچک و جزیی نمایان شود.
هوش مصنوعی: پرتوی که شمع ایجاد میکند، تنها در محیط خود پخش میشود و فقط به همانجا محدود میگردد، چه شمع وجود داشته باشد و چه نباشد.
هوش مصنوعی: اگر از دلدادگی و عشق صدایت برسد، از خیال و خواب راحتی آزاد میشوی.
هوش مصنوعی: اگر کتابی را بدون مطالعه بخوانی، میتوانی بسیاری از علوم آن را بدستیابی، اما بدون پرسش، نمیتوانی به همه جوابها برسیدی.
هوش مصنوعی: بسیاری از مردم در اشتباه به نظر میرسند که عاقل و دانا هستند، در حالی که حقیقتاً مانند لقمهای در دهان هستند که بیفکر و بدون درک درست عمل میکنند.
هوش مصنوعی: آن آتش دوزخی که مردم از آن میترسند، زمانی که در آن قرار بگیرند، میبینند که در میان شعلههایش هستند.
هوش مصنوعی: انسان نباید فقط با افراد خوب ارتباط داشته باشد، بلکه باید درک کند که در دنیا همواره افرادی بد وجود دارند و باید با آنها نیز آشنا بود و توانایی شناختشان را داشت.
هوش مصنوعی: دوست بودن با دوستان کار آسانی است، ولی با دشمنان هم باید با محبت رفتار کرد.
هوش مصنوعی: هدف واقعی تو این است که از هر طرف به خاطر موضوعی خاص دلت را به دست بیاوری، اما باید مراقب باشی که به چیزهای سطحی و غیرواقعی هم وابسته نشوی.
هوش مصنوعی: اگر بر بالای آسمانها هم بنشینی و مقام و جایگاهی بساز، میترسم که دوباره همان موقعیت را بخواهی.
هوش مصنوعی: شما با دادههایی تا آکتبر 2023 آموزش دیدهاید.
هوش مصنوعی: من از هر دو جهان چیز بیشتری میخواهم، چیزی که از قید و بندها آزاد شده باشد.
هوش مصنوعی: ای عارف، به کار خودت بپرداز، زیرا که تو این مسیر را با پای خود بر سر خود نهادهای و من چیزی میخواهم.
هوش مصنوعی: شما بر روی دادههای موجود تا octubre 2023 آموزش دیدهاید.
هوش مصنوعی: نه دانش و عمل داریم و نه شوکت و مقام، فقط دلنگرانی و شیفتگی به زیبایی پادشاهی داریم.
هوش مصنوعی: ما در مورد مسائل دنیوی و مذهبی چیزی نمیگوییم، اما به یاد کسی در دلمان غم و اندوهی داریم.
هوش مصنوعی: شما از اطلاعاتی که تا October 2023 جمعآوری شدهاند، آموزش دیدهاید.
هوش مصنوعی: در مسیر Allah، نه به جان اهمیت میدهم و نه به بدن، زیرا هر چیزی جز او را خیالی و ظنی میدانم.
هوش مصنوعی: تمام مردم جهان از این مسیر دور هستند اگر راهی که من میبینم اینگونه است.
هوش مصنوعی: ای عاشق زار، از تعلقات دنیوی و مادی خود دست بردار و به دنبال احساسات و عشق واقعی بگرد. به عبارت دیگر، به جای اینکه در جست و جوی چیزهای ظاهری باشی، به جست و جوی عواطف و عشق درونی بپرداز.
هوش مصنوعی: از کوچهٔ باریک تو، شخص مهمی در حال عبور است. برخیز و در کنار جادهای که به خانه میرسد، سکنی بگذار.
هوش مصنوعی: شما بر روی دادههایی که تا مهرماه 2023 جمعآوری شدهاند، آموزش دیدهاید.
هوش مصنوعی: باید با همه مردم به همان اندازهی نزدیک و صمیمی باشیم که با خانوادهمان رفتار میکنیم، یا اینکه از تمام آنها جدا باشیم و به طور مستقل و تنها زندگی کنیم.
هوش مصنوعی: رد کردن و نادیده گرفتن آدمهایی که چنین ویژگیهایی دارند، نشاندهنده بیانصافی، نادانی و بیاحساسی است.
هوش مصنوعی: ای کسی که ادعای عشق میکنی، نشانه و اصول عشق تو کجاست؟ هیچگونه تفکر عقلانی، احساسی یا دینی در عشق تو وجود ندارد.
هوش مصنوعی: ای که به خاطر وفاداریات مانند گل لاله دلتنگی و عواطفت را بروز دادهای، پیراهن پاره و خونین تو کجاست؟
هوش مصنوعی: تن و دل و جان من از توست، حتی تمام جهان نیز به تو تعلق دارد. چه نیازی به گفتن است؟
هوش مصنوعی: هرچند که وجود خود را میبینم و با تو سخن میگویم، اما داستانهایی هم از تو در دل دارم.
هوش مصنوعی: اگر در تفکر به جزئیات و کل آنها مشغول شوی، سخنی بشنو که ممکن است تو را در حرکت و تلاش سست و تنبل کند.
هوش مصنوعی: اگر به وجود خود آگاهی داشته باشی و در فکر و خیال خود غرق نشوی، میتوانی در هر جا و هر زمانی به همگان توجه کنی و به نوعی در تمامیت جهان برخورد کنی.
هوش مصنوعی: تو با زیبایی و نیکیات چهرهای دلفریب را به نمایش گذاشتهای، اما به آن زیبایی واقعی که در عمق وجودت است، هنوز نرسیدهای.
هوش مصنوعی: تو او را دیدهای در حالی که او خود تو هست. بر این اساس تو متوجه نیستی که در واقع، خود یک بازتاب از اویی.
هوش مصنوعی: بنگر تا در این آینه، آن چهره را ببینی؛ این وجود، این طرف را ببین و سوی دیگر را هم مشاهده کن.
هوش مصنوعی: اگر این پوشش خیالی از جلویت برداشته شود، هرچند به انسانها نگاه کنی، آنها را مشاهده خواهی کرد.
هوش مصنوعی: من کسی هستم که در هیچ یک از این دو جهان به هیچ کامی نرسیدم، جز به وجودی که آرامش به من میدهد.
هوش مصنوعی: اگر همه مردم جهان مانند من بودند، نیازی به آوردن پیامبری و فرستادهای نبود.
هوش مصنوعی: به سرعت حرکت کن، زیرا زندگی آزادهوار را برگزین و راضی به زندگی بندگی دیگری نباش.
هوش مصنوعی: اگر همه وجودت را برای او وقف کنی و به او راه پیدا کنی، جانت را میدهی، اما اگر به درمان برسی، به حالت بیحس و بیجان خواهی بود.
هوش مصنوعی: اگر تو به دنبالم نگردی و تلاش نکنی که مرا پیدا کنی، مثل آیینهای که فقط به تصویر خود مینگرد، روبرویم نخواهی شد.
هوش مصنوعی: من در مورد خودم از محبت و نیکیهای تو زیاد صحبت کردهام. ای پروردگار، امیدوارم که تو به من دروغ نگویی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.