سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۱
بردند پیمبران و پاکان
از بیادبان جفای بسیار
دل تنگ مکن که پتک و سندان
پیوسته درم زنند و دینار
قدر زر و سیم کم نگردد
[...]
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۳۴
زاهد که درم گرفت و دینار
زاهدتر از او یکی به دست آر
سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۶
بر بنده مگیر خشم بسیار
جورش مکن و دلش میازار
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷۶
ای بر دلم از فراق صدبار
ناگشته به وصل شاد یک بار
در بارگه وصال خویشم
از لطف نمی دهی دمی بار
شب تیره و بار و خر شده لنگ
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۱ - باسم الملک الوهاب
ای تو به همین صفت سزاوار
نام تو گره گشای هر کار
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۸ - راه نمودن فرزند قرهالعین عینالدین خضر را، که از ظلمات دنیا سوی روشنایی گراید، رواه الله من عین الحیوة عمره، کالخضر، بصحه الذات
شد چیره چو دشمن ستمکار
از وی نرهی، مگر به هنجار
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۸ - راه نمودن فرزند قرهالعین عینالدین خضر را، که از ظلمات دنیا سوی روشنایی گراید، رواه الله من عین الحیوة عمره، کالخضر، بصحه الذات
گشتی به سر و روی کُلهدار
شو ساخته خدنگِ خونخوار
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۹ - حکایت شبانی که از غایت همّت، تیغ را آیینه وجاهت و قلم را عمدهٔ دولت خود ساخت
او سبق امید کرده بر کار
در درس ادب شدی به تکرار
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۱۰ - آغاز سلسله جنبانیدن مجنون و لیلی
فریاد شبان بمانده از کار
میش آبله پای و گرگ خونخوار
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۱۰ - آغاز سلسله جنبانیدن مجنون و لیلی
بودند به زاری آن دو غم خوار
در چنبر یکدگر گرفتار
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۱۱ - پرده برداشتن دمهای سرد از روی لیلی، و دیدن مادر پژمردگی آن گل، و شمهای ازان پرده دریدگی در دماغ پدرش دمیدن، و روان کردن پیر، آب از دو دیده، و لیلی را، چون ریحان سفالین، در گوشهٔ محنت، پای در گل کردن
مادر ز نهیب شرم اغیار
بنشست به گوشهای دلافگار
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۱۲ - خراب شدن مجنون به اول دور عشق، و از مستی، در پایهاء کو افتادن، و خبر یافتن پدر، وسوی آن بی خبر دویدن، و از آب دیده و باد سینه سلسله در پای مجنون کردن، و زنجیر کشانش پیش مادر آوردن
در گوشهٔ صحن و کنج دیوار
میکرد سرود عشق تکرار
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۱۲ - خراب شدن مجنون به اول دور عشق، و از مستی، در پایهاء کو افتادن، و خبر یافتن پدر، وسوی آن بی خبر دویدن، و از آب دیده و باد سینه سلسله در پای مجنون کردن، و زنجیر کشانش پیش مادر آوردن
چون گشت بسی به دشت و کهسار
از کوه شنید نالهٔ زار
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۱۲ - خراب شدن مجنون به اول دور عشق، و از مستی، در پایهاء کو افتادن، و خبر یافتن پدر، وسوی آن بی خبر دویدن، و از آب دیده و باد سینه سلسله در پای مجنون کردن، و زنجیر کشانش پیش مادر آوردن
درد که نهاد بر تو این بار؟
سودای که کرد با تو این کار؟
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۱۲ - خراب شدن مجنون به اول دور عشق، و از مستی، در پایهاء کو افتادن، و خبر یافتن پدر، وسوی آن بی خبر دویدن، و از آب دیده و باد سینه سلسله در پای مجنون کردن، و زنجیر کشانش پیش مادر آوردن
آخر پدر توام، نه اغیار
بیگانه مشو چنین به یک بار
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۱۵ - شمشیر کشیدن نوفل، از جهت جفت مجنون، و در سواد لیلی کوکبه آراستن، و در قتال مردان کوشیدن
از کش و مکش دل ستم کار
در سلسلهٔ بتی گرفتار
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۱۶ - دراز شدن ظلم گیسوی لیلی بر مجنون، و زنده داشتن مجنون شبهای فراق را به خیال لیلی، و روشن شدن مهر نوفل در آفاق بر تیرگی روز مجنون، و لرزیدن پدر پیر مجنون از دمهای سرد پسر، و سوی گرم مهری نوفل گریختن، و گرم رویی کردن، آن مهربان، و گرماگرم، شمسهٔ نسبت خود را که در پرده حیا آفتابی بود سایه پرورد، با مجنون تاریک اختر قران دادن و محترق شدن ستارهٔ مجنون، و پیش از استقامت رجعت کردن
یاران به تأسف از چنان یار
خویشان به تحیر از چنان کار
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۱۶ - دراز شدن ظلم گیسوی لیلی بر مجنون، و زنده داشتن مجنون شبهای فراق را به خیال لیلی، و روشن شدن مهر نوفل در آفاق بر تیرگی روز مجنون، و لرزیدن پدر پیر مجنون از دمهای سرد پسر، و سوی گرم مهری نوفل گریختن، و گرم رویی کردن، آن مهربان، و گرماگرم، شمسهٔ نسبت خود را که در پرده حیا آفتابی بود سایه پرورد، با مجنون تاریک اختر قران دادن و محترق شدن ستارهٔ مجنون، و پیش از استقامت رجعت کردن
دیوانه به درد خود گرفتار
حیران شده ماه نو در آن کار