شیخ بهایی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹
آنها که ربودهٔ الستند
از عهد الست باز مستند
تا شربت بیخودی چشیدند
از بیم و امید، باز رستند
چالاک شدند، پس به یک گام
[...]
شیخ بهایی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱
نگشود مرا ز یاریت کار
دست از دلم ای رفیق! بردار
گرد رخ من، ز خاک آن کوست
ناشسته مرا به خاک بسپار
رندیست ره سلامت ای دل!
[...]
شیخ بهایی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰
مقصود و مراد کون دیدیم
میدان هوس، به پی دویدیم
هر پایه کزان بلندتر بود
از بخشش حق، بدان رسیدیم
چون بوقلمون، به صد طریقت
[...]
شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۶
ماییم قلندران معنى
در کشور خوش هواى دینى
نه صحبت مال و نه غم ننگ
با خلق نه آشتى و نه جنگ
قانع شدهایم بر پلاسى
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت دوم
خاقانی را مپرس کز غم
ایام چگونه میگذارد
جو جو ستد آنچه دادش ایام
خرمن خرمن همی سپارد
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول
بگذشت بهار و وا نشد دل
این غنچه مگر شکفتنی نیست؟
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول
ما بی خبر از نظاره بودیم
جان رفت و خبر نکرد ما را
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش پنجم
ای میر همه شکر فروشان
توبه شکن صلاح کوشان
عشاق زدست تو چون ساقی
خونابه بجای باده نوشان
در میکده ی غمت، سفالی
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش پنجم
خاموش دلا زتیره گوئی
میخور جگری به تازه روئی
چون گل بر حیل کوس میزن
بر دست برنده بوس می زن
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش اول - قسمت اول
خواهی طیران به طور سینا
نزدیک مشو به پورسینا
دل در سخن محمدی بند
ای پور علی ز بوعلی چند
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش اول - قسمت دوم
نگشود مرا زیارتت کار
دست از دلم ای رفیق بردار
گرد رخ من زخاک آن کو است
ناشسته مرا بخاک بسپار
رندی است ره سلامت ای دل
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش چهارم - قسمت اول
نقص کرم است آن که قدرش
در حوصله ی امید گنجد
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت دوم
هر دم زجهان عشق سنگی
بر شیشه ی نام و ننگم آید
چون اندیشم زهستی ی تو
از هستی خویش ننگم آید
شادم که داد وعده به فردای محشرم
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش اول - قسمت دوم
در صحبت دوست جان نگنجد
شادی و غم جهان نگنجد
ما خانه خراب گشتگان را
در دل غم خانمان نگنجد
ای خواجه تو مرد خود فروشی
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش دوم - قسمت اول
دردا که نرست اندر این باغ
یک لاله که نیست بر دلش داغ
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش دوم - قسمت دوم
آفتاب نیمروزی و به خدمت کردنت
میرسد خورشید اگر در نیمه شب میخوانیش
زن گرنه یکی هزار باشد
در عهد، کم استوار باشد
چون نقش وفا و عهد بستند
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش چهارم
شرف خواهی، بگرد مقبلان گرد
که زود از مقبلان مقبل شود مرد
چو بر سنبل چرد آهوی تاتار
نسیمش بوی مشک آرد پدیدار
بهای در بزرگ از بهر این است
[...]