سخن گرچه هر لحظه دلکش تر است
چو بینی خموشی از آن بهتر است
در فتنه بستن دهان بستن است
که گیتی به نیک و بد آبستن است
پشیمان زگفتار دیدم بسی
پشیمان نگشت از خموشی کسی
شنیدن زگفتن به ار دل نهی
کزین پر شود مردم از آن تهی
صدف زان سبب گشت جوهر فروش
که از پای تا سر همه گشت گوش
همه تن زبان گشت شمشیر تیز
بخون ریختن زان کند رستخیز
نور خدا بردمد از خوی خوش
مو به سپیدی کشد از بوی خوش
مکرم اگر چند کشد جور دهر
هم دهد از منفعت خویش بهر
در که شکستند نه باطل شود
سرمه ی چشم و فرح دل شود
مردمی از مردم بی رو که دید
روی در آئینه ی زانو که دید
خاقانی را مپرس کز غم
ایام چگونه میگذارد
جو جو ستد آنچه دادش ایام
خرمن خرمن همی سپارد
نیز از اوست:
عذر داری بنال خاقانی
کاهل کم داری آشنا کمتر
دشمنانت زخاک بیشترند
دوستانت زکیمیا کمتر
وقت غنیمت شمار
ورنه چو فرصت نماند
ناله کرا داشت سود
آه کی آمد بکار
در آغوشش کشیدم و از بوی عطرش سرمست شدم، عطری که ببوی شاخ نورسته ای میمانست که نسیم سیرابش کرده باشد.
سرمست گشتم اما نه از خمر، بل شراب دهان وی سرمستم کرد.
زیبائی، تمام، غلام حلقه بگوش اوست. و از آن است که دلها اسیر خود کرده
ملامتگران پس از آن که عشق کار خویش با من کرد، بسراغم آمدند هر چند من نه انکار عشق میکنم، نه پایانش می بخشم، بگذار ملامتگر هر یاوه ای میخواهد بگوید.
مهربانا، بخدا سوگند که تا زمانی که تو زنده ای رامش بخود نخواهم دید، از آن پس نیز اگر قرار است زنده بمانم، بگذار با هوای دوست باشد و نیز اگر از شوق او بمیرم، خود مراد من است.
خدایا زخوانی که از بهر خاصان
کشیدی نصیب من بینوا کو؟
اگر می فروشی، بهایش که داده است؟
و گر بی بها میدهی، بخش ما کو؟
غم فزونی گرفت و محنت فراوان شد بخدا سوگند، مرا به عشق نیازی نبودی
این زمان اگر آشنائی را بینم، شرمسار گردم، چرا که اشک بر دیدارش پیشی می گیرد.
ای یاران که با هجران خویش، مرا دیگرگون کردید، دیگرم قدرت جفایتان نمانده است.
به مبتلای خویش وصالی ارزانی دارید. اینک عمر است که میگذرد و حال من چونان گذشته است.
پیامبرانی که نامشان در قرآن آمده است، بیست و پنج پیامبراند: محمد (ص)، آدم، ادریس، نوح، هود، صالح، ابراهیم، لوط، اسماعیل، اسحاق، یعقوب، یوسف، ایوب، شعیب، موسی، هارون، یونس، داود، سلیمان، الیاس، الیسع، زکریا، یحیی، عیسی و ذوالکفل بنظر بیشتر مفسران.
امام فخر رازی در تفسیر کبیر نقل کرده است که متکلمان اتفاق نظر دارند که کسی که از ترس جزا یا بطمع ثواب عبادت یا دعا کند، عبادتش صحیح نخواهد بود، و دعایش مقبول نخواهد شد.
این معنی را هنگام تفسیر آیه ی: «ادعواربکم تضرعا و خفیه » آورده است و نیز در اوایل تفسیر سوره ی فاتحه بقطع گفته است: اگر نمازگزار گوید بجهت ثواب یا گریز از جزا نماز می گزارم، نمازش باطل است.
نیشابوری هنگام تفسیر این آیه: «ولاتلمزوا انفسکم و لاتنابزوابالالقاب » بذکر پاره ای از اوصاف حجاج پرداخته و گفته است، یکصد هزار کس را بتدریج کشته است و به زندانش هشتاد هزار مرد و سی هزار زن را یافته اند که بر سی و سه هزارتنشان هیچ عقوبتی واجب نبود.
آفتی نبود بتر از ناشناخت
تو بر یارونیاری عشق باخت
یار را اغیار پنداری همی
شادئی را نام بنهادی غمی
این چنین نخلی که قد یار ماست
چون که ما دزدیم نخلش دار ماست
این چنین مشکین که زلف میرماست
چون که بی عقلیم آن زنجیره ماست
صوفیان در دمی دو عید کنند
عنکبوتان مگس قدید کنند
آنکه از دست روح قوت خورد
کی نمک سود عنکبوت خورد
زالکی کرد سر برون زنهفت
کشته خود چو خشک دید بگفت
ای همه آن تو، چه نو چه کهن
رزق برتست هر چه خواهی کن
شیخ اوحدالدین کرمانی راست:
آن کس که صناعتش قناعت باشد
کردار وی از جمله ی طاعت باشد
زنهار طمع مدار الا زخدا
کاین رغبت خلق نیم ساعت باشد
جور کم به زلطف کم باشد
که نمک بر جراحتم پاشد
جور کم بوی لطف آید از او
لطف کم محض جور زاید از او
لطف دلدار اینقدر باید
که رقیبی از او به رشک آید
در خانه دلم گرفت از تنهائی
رفتم به چمن چو بلبل شیدائی
چون دید مرا سر و سهی سر جنباند
یعنی به چه دلخوشی به بستان آئی
هر که سخن را به سخن ضم کند
قطره ای از خون جگر کم کند
باده نی در هر سری شر می کند
آنچنان را آنچنان تر می کند
گر بود عاقل نکوتر می شود
ور بود بد خوی بدتر می شود
لیک چون اغلب بدند و بد پسند
بر همه می را محرم کرده اند
حکم غالب راست چون اغلب بدند
تیغ را از دست رهزن بستدند
مجموعه ی کونین به آئین بستن
کردیم تفحص ورقا بعد ورق
حقا که نخواندیم و ندیدیم در او
جز ذات حق و شؤون ذانیه حق
خاقانیا به تقویت دوست دل مبند
ور غصه و شکایت دشمن جگر مخور
بر هیچ دوست تکیه مزن کو به عاقبت
دشمن نماید و نبرد دوستی به سر
گر دوست از غرور هنربیندت نه عیب
دشمن به عیب کردنت افزون کند هنر
ترسی طعن دشمن و گردی بلند نام
بینی غرور دوست شوی پست و مختصر
پس دوست دشمن است به انصاف بازبین
پس دشمن است دوست به تحقیق درنگر
گر عقلت این سخن نپذیرد که گفته ام
این عقل را نتیجه ی دیوانگی شمر
محقق تفتازانی در شرح کشاف پیرامن این آیه از سوره ی نساء «و اذا قیل لهم تعالوا الی ما انزل الله » گوید: بنی حمدان شاهانی بودند با سیماهائی زیبا، زبانهائی فصیح، دستانی بخشنده و بین ایشان ابوفراس در بلاغت و اسب سواری و شجاعت و فضل بر دیگران پیشی داشت.
آن چنانکه صاحب بن عباد - که خدایش رحمت کناد - درباره ی او گفت: شعر بشاهی شروع و به شاهی دیگر ختم شد، یعنی امرؤالقیس و ابوفراس.
وی در ادب به کمال رسیده بود و زمانی که در جنگ اسیر رومیان شد، اشعاری لطیف سرود که به رومیات مشهور است. شعر زیر - که از شنیدن بقوبقوی کبوتری بر درختی الهام یافته - از همان اشعار است:
آن هنگام که کبوتری نزدیک من نوحه سر داده بود،
گفتمش همدما آیا زحال من آگاهیت هست؟
ای پناه مشتاقی ! امید که هرگزت هجران مبتلا نکند
و هرگزت غمان روزگار بدل منشیند.
همدما! زمانه با ما بانصاف همی نبود
نزدیک شو تا غمانمان را قسمت کنیم
آیا شود که اسیری لبخند زند و آزاده ای بنالد؟
و یا شود که غمگنی ساکت ماند و برامشی نوحه سردهد؟
راستی را، دیده ی من از تو بگریستن سزاوارتر است
هر چند که اشک مرا بحوادث بهائی گزاف است
شعر وی در این جا به پایان می رسد و غرض از استشهادش آوردن واژه ی تعالی بکسرلام است که صحیح آن تعالی بفتح لام است.
امیر خسرو دهلوی در ارج شناسی گردهم آئی یاران سروده است:
گر آسایشی خواهی از روزگار
جمال عزیزان غنیمت شمار
به جمعیت دوستان روی نه
پراکندگان را به یکسوی نه
به دوری مکوش ار چه بدخوست یار
که دوری خود افتد سرانجام کار
اگر جامه تنگ است پاره مکن
که خود پاره گردد چون گردد کهن
مزن شاخ اگر میوه تلخ است نیز
خود افتد چون پیش آیدش برگ ریز
چو لابد جدائی است از بعد زیست
به عمدا جدا زیستن بهر چیست؟
کجا بودی ای مرغ فرخنده پی
چه داری خبر از حریفان حی؟
به شادی کجا می گذارند گام
سفر تا چه جای است و منزل کدام؟
فغان زان حریفان پیمان گسل
که یک ره زما برگرفتند دل
کی بود که سر زلف ترا چنگ زنم
صد بوسه برآن لبان گل رنگ زنم
در شیشه کنم مهر و هوای دگران
در پیش توی ای نگار برسنگ زنم
دور از درت ای شکر لب سیمین بر
از رنج تن و درد دل و خون جگر
حالی است که گر عوض کنم با مرگش
چیز دگرم نهاد باید بر سر
فرخ آن ترکی که استیزه نهد
اسبش اندر خندق آتش جهد
چشم خود از غیر و غیرت دوخته
همچو آتش خشک وتر را سوخته
گرپشیمانی بر او عیبی کند
آتش اول در پشیمانی زند
هر چه از وی شاد گردی در جهان
از فراق او بیندیش آن زمان
زآنچه گشتی شاد بس کس شاد شد
آخر از وی جست و همچون باد شد
از تو هم بجهد تو دل بر وی منه
پیش کو بجهد تو پیش از وی بجه
تا سگان را وجوه پیدا نیست
مشفق و مهربان یکدگراند
لقمه ای در میانشان انداز
که تهی گاه یکدگر بدرند
هر بلاکاین قوم را حق داده است
زیر آن گنج کرم بنهاده است
لطف او در حق هر که افزون شود
بی شک آن کس غرقه اندر خون شود
دوستان را هر نفس جانی دهد
لیک جان سوزد اگر نانی دهد
فلک دون نواز یک چشم است
آن یکی هم به فرق سر دارد
هر خری را که دم گرفت به مشت
می نداند که دم خر دارد
می برد تا فراز کلمه ی خویش
بیندش دم چو دست بردارد
بر زمینش زند که خرد شود
خردیگر بجاش بردارد
این جهان بر مثال مرداری است
کرکسان گرد او هزار هزار
این مرآن را همی زند مخلب
آن مراین را همی زند منقار
آخرالامر بگذرند همه
وز همه بازماند آن مردار
هر چه داری در دل از مکر و رموز
پیش ما پیدا بود مانند روز
که بپوشیمش زبنده پروری
تو چرا رسوائی از حد میبری
لطف حق با تو مداراها کند
چون که از حد بگذری رسوا کند
دعوی خدمت کنی با شهریار
خود زعشق خویش باشی بی قرار
گرچه خود را سخت بخرد می کنی
در حقیقت خدمت خود می کنی
چند خواهی بود مرد ناتمام
نه بد و نه نیک نه خاص و نه عام
هر چند گهی ز عشق بیگانه شوم
با عافیت آشنا و همخانه شوم
ناگاه پری رخی بمن برگذرد
برگردم از این حدیث و بیگانه شوم
از همو نقل است که بجنازه ای حاضر شد، حاضران از او درخواستند که میت را تلقین گوید. وی چنین خواند:
گر من گنه جمله جهان کردستم
لطف تو امید است که گیرد دستم
گفتی که به وقت عجز دستت گیرم
عاجز تراز این مخواه کاکنون هستم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شامل مجموعهای از اشعار و نثرهای اثرگذار دربارهٔ عشق، هجران، تأمل در زندگی و معنویت است. شاعر به زیبایی و دلنشینی کلام تأکید میکند و بیان میکند که گاهی خاموشی از سخن گفتن بهتر است. او همچنین به تضاد عشق و درد، غم و شادی پرداخته و از فلسفهٔ زندگی و فراز و نشیبهای آن حرف میزند. در ضمن، به ارزش وفاداری به دوستان و خطرات ناشناختی در روابط عاشقانه اشاره میکند. نهایتاً، اشاره به پیامبران و فرازهایی از حکمت و عبرت زندگی هم در متن هست که به شکل استعارههایی از عشق و بیداری معنوی نشانه رفته است.
هوش مصنوعی: هرچند صحبت کردن همیشه لذتبخشتر و جذابتر به نظر میرسد، اما گاهی اوقات سکوت از آن هم بهتر است.
هوش مصنوعی: در شرایطی که فتنهای به وقوع میپیوندد، خاموشی و سکوت بهترین گزینه است، زیرا دنیا پر از خیر و شر است و انسانها باید مراقب باشند.
هوش مصنوعی: زیاد دیدهام افرادی که از حرفهایی که زدهاند پشیمان شدهاند، اما هیچوقت کسی را ندیدم که از سکوتش regret کند.
هوش مصنوعی: اگر از دل خود واقعا چیزی را بگویی، مردم از آن چه در دلشان است خالی نمیشوند.
هوش مصنوعی: به خاطر همین دلیل، صدف تبدیل به فروشندهای از جواهر شد، زیرا همهی وجودش پر از گوش و حواس است.
هوش مصنوعی: در اینجا افراد به حالت بسیار تند و خشمگین درآمدهاند و مانند شمشیر تیز شدهاند. این وضعیتی است که آنها آمادهاند برای مقاومت و مبارزه، و در این میان آمادهسازی برای بیرون ریختن خون دشمنان و به پا خواستن را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: نور الهی از شخصیت نیکو و خوشایند انسان میتابد و بوی خوش زندگیاش به سفیدی و پاکی میانجامد.
هوش مصنوعی: اگرچه روزگار سختیها و ناملایمات را به ما تحمیل کند، اما در نهایت همیشه از این سختیها بهرهای به دست میآید.
هوش مصنوعی: وقتی در را شکستند، زیبایی چشمها و شادی دل از بین نمیرود.
هوش مصنوعی: مردمی را دید که بیخبر از خودشان، وقتی به آینه نگاه کردند، تصویر زانویشان را دیدند.
هوش مصنوعی: از خاقانی نپرس که چگونه از غم روزگار عبور میکند.
هوش مصنوعی: آدمی در زندگیاش آنچه را که روزگار به او میدهد، به تدریج و در زمانهای مناسب جمعآوری میکند.
هوش مصنوعی: اگر بهانهای داری، میتوانی گلهگزاری کنی، خاقانی.
هوش مصنوعی: دشمنان تو از خاک بیشتر هستند، یعنی تعداد دشمنان تو بسیار زیاد و فراوان است.
هوش مصنوعی: فرصت را غنیمت بشمار و از آن به بهترین شکل استفاده کن.
هوش مصنوعی: ناله کسی که از سود و منفعت خبری ندارد، بیفایده و بیمعنا است.
هوش مصنوعی: او را در آغوش گرفتم و بوی عطرش من را مدهوش کرد؛ عطری که به بوی شاخه جوانی میمانست که نسیم آن را نوازش کرده است.
هوش مصنوعی: مست شدم، اما نه به واسطه نوشیدنی، بلکه با لبخند و کلام او سرشار از شوق شدم.
هوش مصنوعی: زیبایی همه چیز را تحت کنترل خود دارد و دلها را به اسارت خود درآورده است.
هوش مصنوعی: انتقادکنندگان بعد از اینکه عشق بامن سر کرد به سراغم آمدند. هرچند من نه عشق را انکار میکنم و نه به آن پایان میدهم. بگذار انتقادکنندگان هر چه میخواهند بگویند.
هوش مصنوعی: ای مهربان، به خدا قسم که تا زمانی که تو زندهای، هرگز شادکامی را نخواهم چشید. اگر هم قرار باشد بعد از تو زنده بمانم، بگذار با یاد تو زندگی کنم و اگر هم به عشق تو بمیرم، همین برای من کافی است.
هوش مصنوعی: خدایا، از سفرهای که برای خاصان و برگزیدگان گستردهای، سهم منِ بیچاره کجاست؟
هوش مصنوعی: اگر تو نوشیدنی میفروشی، باید بگویی چه چیزی در ازایش پرداخت شده است؟ و اگر آن را بیهیچ بهایی میدهی، سهم ما کجاست؟
هوش مصنوعی: غم و اندوه در من بیشتر شد و مشکلات زیادی به وجود آمد. به خدا سوگند، من به عشق نیازی نداشتم.
هوش مصنوعی: اگر زمانی کسی را بشناسم، احساس شرمساری میکنم، زیرا اشک به دیدن او بر من غلبه میکند.
هوش مصنوعی: ای دوستانی که به خاطر جداییتان، حال و روز من را تغییر دادید، دیگر از توان تحمل جفای شما چیزی برایم نمانده است.
هوش مصنوعی: به عزیزانتان محبت و ارتباط نزدیک هدیه دهید. اکنون زمان به سرعت در حال سپری شدن است و حال من مانند گذشتهها باقی مانده است.
هوش مصنوعی: در قرآن به معرفی بیست و پنج پیامبر پرداخته شده است. این پیامبران عبارتند از: محمد، آدم، ادریس، نوح، هود، صالح، ابراهیم، لوط، اسماعیل، اسحاق، یعقوب، یوسف، ایوب، شعیب، موسی، هارون، یونس، داود، سلیمان، الیاس، الیسع، زکریا، یحیی، عیسی و ذوالکفل.
هوش مصنوعی: امام فخر رازی در تفسیر کبیر بیان کرده است که علمای کلام به این نتیجه رسیدهاند که اگر کسی به خاطر ترس از مجازات یا به امید دریافت پاداش، عبادت یا دعا کند، عبادتش معتبر نخواهد بود و دعایش پذیرفته نخواهد شد.
هوش مصنوعی: در تفسیر آیهای به موضوع دعا کردن به طور خفی و با خضوع اشاره شده و در ابتدای تفسیر سوره فاتحه نیز گفته شده است که اگر کسی بخواهد به خاطر پاداش یا فرار از کیفری نماز بخواند، نماز او باطل است.
هوش مصنوعی: نیشابوری در توضیح این آیه به برخی ویژگیهای حجاج اشاره کرده و گفته است که او توانسته است در طی زمان صد هزار نفر را به تدریج بکشد. همچنین در زندان او هشتاد هزار مرد و سی هزار زن پیدا شدهاند، در حالی که هیچگونه مجازاتی برای سی و سه هزار نفر از آنها واجب نبوده است.
هوش مصنوعی: هیچ آسیبی بدتر از این نیست که تو را نشناسم در حالی که با دوستان و یارانی که در عشق دچار شکست شدهاند، در ارتباط هستم.
هوش مصنوعی: اگر یار را به دیگران نسبت دهی، شادیات تبدیل به غم خواهد شد.
هوش مصنوعی: این گونه درختی که به قد و قامت معشوق ما میماند، به این خاطر که ما خود را دزد میدانیم، درختش متعلق به ماست.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی وصف زلف و موی معشوق میپردازد؛ زلفهایی که مانند مشک سیاه هستند و به نظر شاعر به شدت جذاب و دلفریب میرسند. او همچنین اشاره میکند که عدم عقل و درک او باعث شده است که به این زنجیر زیبایی وابسته شود و تحت تأثیر آن قرار گیرد. به نوعی میتوان گفت که عشق و زیبایی، او را در قید و بند خود گرفتار کرده است.
هوش مصنوعی: در یک لحظه، عارفان به دو جشن میپردازند و عنکبوتها نیز مگسهای خشکشده را به دام میاندازند.
هوش مصنوعی: کسی که از روح و نیروی خود بهرهمند میشود، هرگز به زحمت و دردسر نمیافتد.
هوش مصنوعی: زالکی سر خود را از زیر خاک بیرون آورد و چون دید که کشتههای او خشک شدهاند، با خود چنین گفت.
هوش مصنوعی: ای همه چیز تو، چه نو و چه کهنه؛ رزق و روزیات در دست توست، هر چه بخواهی انجام بده.
هوش مصنوعی: شیخ اوحدالدین کرمانی حقیقت را بیان میکند.
هوش مصنوعی: کسی که به هنر و مهارت خود بسنده میکند و قناعت پیشه میسازد، اعمال و رفتار او از جمله کارهای نیک و مورد پسند خواهد بود.
هوش مصنوعی: مواظب باش که به جز از خداوند انتظار نداشته باشی، زیرا این آرزو و تمایل مردم فقط به مدت کوتاهی دوام دارد.
هوش مصنوعی: اگر کملطفی و بیمحلی از کسی باشد، کمتر از لطف و محبت او، به دلیل اینکه مثل نمک روی زخم است، تحملپذیرتر است.
هوش مصنوعی: اگر کمبود محبت و خوبی از او حس شود، این کمبود به خودی خود به مشکلات و نارضایتیها دامن میزند. در واقع، هرچه لطف و مهربانی کمتر باشد، سختی و ناملایمات بیشتری پیش میآید.
هوش مصنوعی: محبت و مهربانی دلبر باید به اندازهای باشد که حتی رقیبانش نیز از او حسادت کنند.
هوش مصنوعی: در خانه احساس تنهایی کردم، بنابراین به باغ رفتم و مانند بلبل شاد و سرمست، گردش کردم.
هوش مصنوعی: زمانی که او مرا دید و به آرامی سرش را تکان داد، انگار میخواست بگوید که با چه خوشدلی و امیدی به باغ میآیی.
هوش مصنوعی: هر کسی که به کلام خوب و مناسب توجه کند و به آن بیفزاید، به عنوان کاری خوب و ارزشمند، از رنج و درد دل خود میکاهد.
هوش مصنوعی: شراب در هر دل و روحی اثر خاصی میگذارد و با فراتر رفتن از آن اثر، حال و هوای هر کس را متفاوتتر میکند.
هوش مصنوعی: اگر کسی عاقل باشد، بهتر و نیکوتر میشود، اما اگر ویژگیهای بدی داشته باشد، بدتر خواهد شد.
هوش مصنوعی: اما از آنجا که بیشتر مردم بدترند و بد سلیقه، به همین دلیل همه را از نوشیدن شراب منع کردهاند.
هوش مصنوعی: حکمرانی به دلیل قدرت و تسلطش، به مانند کسانی که به طور معمول بد عمل میکنند، میتواند بر کارها تسلط یابد. در اینجا، تیغی که در دست سارق بوده، از او گرفته شده است.
هوش مصنوعی: ما تمام جهان را به دقت بررسی کردیم، صفحه به صفحه و ورق به ورق.
هوش مصنوعی: بیگمان ما در او چیزی جز وجود خدا و ویژگیهای او را نه خواندیم و نه دیدیم.
هوش مصنوعی: ای خاقانی، دل خود را به تقویت دوست مشغول کن و نگران غم و شکایت دشمن نباش.
هوش مصنوعی: به کسی که به عنوان دوست به او تکیه میکنی اعتماد نکن، چرا که ممکن است در آینده به دشمنی بدل شود و دوستیاش به پایان برسد.
هوش مصنوعی: اگر دوست به خاطر خودخواهیاش، هنرت را نبیند، این باعث نمیشود که دشمن، عیب تو را بیشتر کند. هنر واقعی تو در این است که از انتقاد دیگری ناراحت نشوی.
هوش مصنوعی: اگر از اینکه دشمنان te به تو طعنه بزنند و نامت در جمع به بلندای عظمت نرسد، بترسی، باعث میشود که به خاطر عشق و افتخار به دوستیهایت، خودت را کوچک ببینی و به حقارت گرایی.
هوش مصنوعی: پس دوست را باید با دقت بررسی کنی، زیرا ممکن است در ظاهر دوست باشد ولی در واقع دشمنی پنهان داشته باشد. و برعکس، ممکن است کسی که به نظر میرسد دشمن است، در واقع دوستی واقعی باشد.
هوش مصنوعی: اگر عقل تو این سخن را نپذیرد، آن را نشانهای از دیوانگی بدان.
هوش مصنوعی: محقق تفتازانی در توضیح آیهای از سوره نساء میگوید: بنی حمدان پادشاهانی با چهرههای زیبا، زبانهایی گویا و دستهای سخاوتمند بودند. در میان آنها، ابوفراس در بلاغت، اسبسواری، شجاعت و فضیلت بر دیگران برتری داشت.
هوش مصنوعی: صاحب بن عباد درباره او گفته است که شعر از یک پادشاه آغاز شده و به پادشاه دیگری ختم شده است، اشاره به امرؤ القیس و ابوفراس دارد.
هوش مصنوعی: او به بالاترین درجه ادب دست یافته بود و زمانی که در جنگ به دست رومیها اسیر شد، اشعاری زیبا و لطیف سرود که به نام رومیات شناخته میشود. شعر زیر، که الهام گرفته از صدای جیکجیک کبوتری بر روی درخت است، از همان اشعار اوست:
هوش مصنوعی: وقتی که یک کبوتر در کنارم زار زار میزد،
هوش مصنوعی: به او گفتم: آیا از وضعیت من اطلاع داری؟
هوش مصنوعی: ای پناهندهی عاشق! امیدوارم که هرگز دوری و جدایی تو را آزار ندهد.
هوش مصنوعی: و هیچگاه اندوه روزگار را به دل خود نگذار.
هوش مصنوعی: زمانه همیشه با ما به عدالت رفتار نکرده است.
هوش مصنوعی: نزدیک بیا تا غمهایمان را با هم تقسیم کنیم.
هوش مصنوعی: آیا ممکن است کسی که در بند است لبخند بزند و کسی که آزاد است غمگین شود؟
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که کسی در سکوت غمگین بماند و در عین حال سوگواری جدیدی سر دهد؟
هوش مصنوعی: واقعاً، اشک ریختن چشمان من برای تو، بیشتر از هر چیز دیگری شایسته است.
هوش مصنوعی: هرچند که مصیبتها و مشکلات باعث دلسردی من میشود، اما اشک من برای این دردها بیمقدار است.
هوش مصنوعی: شعر او در اینجا به پایان میرسد و هدف از اشاره به این موضوع، بیان واژه "تعالی" است که درست آن "تعالی" با فتح لام میباشد.
هوش مصنوعی: امیر خسرو دهلوی در شعری به نام "ارج شناسی" به گردهمایی دوستان و یاران خود اشاره کرده است.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی از روزگار آرامش بیابی، قدر زیبایی و محبت عزیزانت را بدان.
هوش مصنوعی: به دوستانت نزدیک شو و به کسانی که پراکندهاند، پشت کن.
هوش مصنوعی: به خاطر بدخلق بودن محبوب، نباید از دوری او ناراحت شد، چون در نهایت دوری خودش نتیجهای خواهد داشت.
هوش مصنوعی: اگر لباس تنگی داری، آن را پاره نکن، زیرا خود به خود کهنه و از بین میرود.
هوش مصنوعی: اگر میوهای تلخ بر روی شاخهای وجود داشته باشد، وقتی که برگها بریزند، آن میوه نیز خود به خود میافتد.
هوش مصنوعی: وقتی جدایی از زندگی حتمی است، چرا باید به عمد جدا زندگی کنیم؟
هوش مصنوعی: کجا بودی ای پرنده خوشبخت و شاد؟ چرا از دوستان و رقبای خود خبری نداری؟
هوش مصنوعی: به کجا میرویم و سفر ما تا کجا ادامه دارد؟ ما در چه مکانی خواهیم ایستاد و مقصد ما کجاست؟
هوش مصنوعی: آه از آن دوستانی که عهد و پیمان را شکستند و قلب مرا از من گرفتند.
هوش مصنوعی: کیست که به سر زلف تو دست بزند و صد بوسه بر آن لبهای رنگین بزند؟
هوش مصنوعی: میخواهم عشق و محبت خود را در شیشهای نگهداری کنم و به خاطر تو، ای معشوق، به دیگران بیاعتنا باشم.
هوش مصنوعی: دور از تو، ای شیرینزبان و زیبا، از درد جسم و قلب و غمهای عمیق رنج میبرم.
هوش مصنوعی: در حالتی هستم که اگر بخواهم به جای مرگ او چیزی دیگر را بپذیرم، باید آن را به شدت در نظر بگیرم و سراغ آن بروم.
هوش مصنوعی: کسی که از نژاد خوشبختی باشد و اسبش را در میانه آتش و خطر هدایت کند، دارای شجاعت و عزت نفس است.
هوش مصنوعی: چشمم به هیچ چیز غیر از تو نیست و با شور و اشتیاقی که دارم، مانند آتش به همه چیز که به تو مربوط است، بیتابی میکنم.
هوش مصنوعی: اگر آدمی پشیمان شود، این پشیمانی میتواند برایش دردسرساز باشد و مانند آتش اولیه، او را مورد آزار قرار دهد.
هوش مصنوعی: هر چقدر که از وجود او خوشحال باشی، در این دنیا به یاد دوری او باش.
هوش مصنوعی: از شادی تو، دیگران نیز شاد شدند و تو به سرعت از آن شادمانی دور شدی، همچون بادی که میگذرد.
هوش مصنوعی: وقتی کسی از تو فاصله میگیرد، دلخوری به او نداشته باش و به او وابسته نشو، بلکه اگر میخواهی از او دور شوی، خودت زودتر از او فاصله بگیر.
هوش مصنوعی: تا زمانی که سگان چیزی برای نشان دادن ندارند، با مهربانی و محبت به یکدیگر رفتار میکنند.
هوش مصنوعی: با همدیگر طوری رفتار کنید که یک چیزی مشترک به اشتراک بگذارید تا از خلاف و نزاع پرهیز کنید.
هوش مصنوعی: هر گروهی در این دنیا حقی دارند و زیر آن حق، ثروتی نهفته است که به آنها تعلق دارد.
هوش مصنوعی: هرچه محبت و لطف خداوند بیشتر به کسی برسد، بدون تردید آن فرد در عشق و شوق شدیدتری غرق خواهد شد.
هوش مصنوعی: هر لحظه برای دوستان زندگی و نشاط به ارمغان میآورد، اما اگر لقمهای نان به او بدهی، او را میسوزاند و رنج میدهد.
هوش مصنوعی: آسمان مانند چشمی که به ما توجه دارد، نیکو و مهربان است، اما یک گوشهاش هم ممکن است نگاهی متفاوت و سختگیرانه داشته باشد.
هوش مصنوعی: هر کسی که به خود را در موقعیتی خاص میبیند، نباید از قدرت یا ویژگیهایش غافل شود و فراموش کند که ممکن است در شرایطی خاص به نقصی دچار شود.
هوش مصنوعی: او را به ارتفاعات کلامش میبرد تا وقتی که دمش را میبیند، دستش را کنار بگذارد.
هوش مصنوعی: اگر بر زمین بیفتد، خردی به وجود میآید و دیگری میتواند آن را بهجای خود بردارد.
هوش مصنوعی: این دنیا مانند یک جسد است که هزاران ددمنش به دور آن جمع شدهاند.
هوش مصنوعی: این موجود به وسیله چنگال خود به آن موجود دیگر میزند و آن موجود نیز با منقار خود به این یکی آسیب میزند.
هوش مصنوعی: در نهایت، همه چیز گذراست و تنها چیزی که باقی میماند، آن چیزی است که بیارزش و مرده است.
هوش مصنوعی: هر چیزی که در دل داری، چه نیرنگ و چه راز، پیش ما کاملاً روشن و مشخص است، مانند روز که به وضوح دیده میشود.
هوش مصنوعی: چرا به خاطر تربیت و آموزش تو، ما را در معرض رسوایی قرار میدهی؟ بیایید چیزی را بپوشانیم تا از شر این رسوایی خلاص شویم.
هوش مصنوعی: خداوند با محبت و مهربانی با تو رفتار میکند؛ اما اگر از مرزها و límites خود فراتر بروی، تو را رسوا خواهد کرد.
هوش مصنوعی: برای نشان دادن وفاداری و خدمت به حاکم خود، باید به عشق و علاقهای که به او داری، توجه کنی و بیتابی خود را در این زمینه ابراز کنی.
هوش مصنوعی: اگرچه به خودت سختی میدهی و فکر میکنی کار درستی انجام میدهی، در واقع فقط به خودت خدمت میکنی.
هوش مصنوعی: چند وقت دیگر میخواهی به شکل کامل و تمام رسیده باشی؟ نه به خوبی شناختهشده هستی و نه به بدی، نه خاص هستی و نه عمومی.
هوش مصنوعی: هرچند گاهی از عشق فاصله میگیرم و به آرامش و آسایش نزدیک میشوم، اما همچنان محبت و عشق در دل من باقی میماند.
هوش مصنوعی: ناگهان دختری زیبا از کنار من میگذرد و من از این صحبتها دور میشوم و فراموش میکنم.
هوش مصنوعی: از همو نقل شده که به جنازهای رفته بود و حاضران از او خواستند که برای مرده تلقین بگوید. او چنین گفت:
هوش مصنوعی: اگر من تمام گناهان جهان را مرتکب شدهام، امید من به لطف توست که دست مرا بگیرد.
هوش مصنوعی: گفتی که در مواقع ناتوانی به کمکام خواهی آمد، اما اکنون که به کمک نیاز دارم، خودم در شرایط بدتری هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.