گنجور

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۸

 

گویم چو حال خود به تو، تغییر حال چیست

از من که آشنای توام انفعال چیست

از بس که شوق گفت و شنید است با توام

پرسم جواب، اگرچه ندانم سوال چیست

تا افکند حسود مرا از خیال یار

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۳

 

گلگون قبای من که بر ابرش برآمده‌ست

توفان آب بر سر آتش برآمده‌ست

مجنون آن فرشته خصالم که از حیا

پنهان ز چشم خلق، پریوش برآمده‌ست

هنگامه زود برمشکن از هوای خواب

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵

 

پروانه گر ز خلق نهان درد و داغ داشت

دست زمانه عاقبتش بر چراغ داشت

اظهار سرّ خویش مگر کرده‌ای به غیر

کامروز پیشتر ز تو آهنگ باغ داشت

شب در گرفت پنبه داغ دلم ز آه

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۲

 

‌بگشا کمند زلف که دل دردمند توست

آهوی نیم کشته ما در کمند توست

یک جا چو سرو با همه شوخی ستاده‌ای

دستی مگر به دامن سرو بلند توست؟

هر خون گرفته‌ای که شود کشته بی‌گناه

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۶

 

حرفی که از کسی نشنیدی، پیام ماست

در نامهٔ تو آنچه نگنجید، نام ماست

با آنکه بست آن گل خود رو لب از جواب

شرمندهٔ رقیب ز ننگ سلام ماست

ای دل ز شکوه بهر خدا رنجه‌اش مساز

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۰

 

کو بخت آنکه یار شکایت ز من کند

چندان‌که مدعی نتواند سخن کند

گردد هزار تازه گرفتار، ناامید

گر شکوه‌ای دلم ز تو پیمان‌شکن کند

گر بیم سرگرانی او نیست غیر را

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۲

 

رازم فسانه از نگه عاشقانه شد

بیهوده رازدار خجل در میانه شد

رسوایی‌ام ببین که ز شرم پیام من

قاصد به سوی او نتواند روانه شد

از بادهٔ خیال توام دوش دست داد

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۴

 

شب، خواب پی به حال خرابم نمی‌برد

در سینه می‌خلی تو و خوابم نمی‌برد

نومیدی‌ام ببین که رقیب آشنایی‌ات

رشکم نمی‌فزاید و تابم نمی‌برد

رنجیده آن‌چنان، که گرم خود طلب کند

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰

 

شب شوق بزم او رگ جانم گرفته بود

با آنکه دست رشک،‌ عنانم گرفته بود

آزار بین که صد گله کردم به پیش یار

با آنکه ز اضطراب، زبانم گرفته بود

از بزم وصل، راه برون شد نیافتم

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱

 

خوبان در آزمودن ما صد جفا کنند

با ما به اعتماد وفا تا چها کنند

بهر هزار وعده خلافیّ دیگر است

گر از هزار وعده یکی را وفا کنند

خنده‌زنان، کرشمه کنان، دست‌افکنان

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹

 

نا کرده کار دلبر من دل به کین نهاد

لطفی نکرده طرح جفا بر زمین نهاد

چون بنگرم درو؟ که چو اندیشه کردمش

صد عقده پیش فکر ز چین جبین نهاد

کو آنکه تا غبار غم از دل بشویدم

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۰

 

چون دیدی‌ام، نظر به زمین دوختن چه بود

در پیش سرفکندن و افروختن چه بود

اکنون که کار عشق من از امتحان گذشت

آن غمزه را ستمگری آموختن چه بود

خشنودی رقیب، غرض گر نداشتی

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵

 

زان زهر چشم، بس که دلم تلخکام شد

برکام او شراب تمنّا حرام شد

کردم سلام و فایده این یافتم که دل

نومید بعد ازین ز جواب سلام شد

بیون نرفت لذّت وصل تو از دلم

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵

 

زلفت زبان طعنه به بخت نگون کشید

آهوی عقل را به کمند جنون کشید

نزدیک شد که مهر سرایت کند درو

چون می ز بس که خون دل گرمخون کشید

می با تو غیر خورد و ز بخت زبون مرا

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۳

 

از نخل او امید نوا داشتم، نشد

بر عهد او گمان وفا داشتم، نشد

بیم عقوبتی ز بلا داشتم، رسید

چشم اجابتی ز دعا داشتم، نشد

ای اشک بی‌سرایت و ای آه بی‌‌اثر

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۴

 

دل چون ز بی‌وفایی او یاد می‌کند

پیش خیال او گله بنیاد می‌کند

زان گونه گرم خواهش داد است از تو دل

کش داد می‌دهیّ و همان داد می‌کند

پیغام قتل کز تو رقیب آورد به من

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۳

 

بر یاد قدّ او چو می تاب می‌دهند

در دل هزار نخل بلا آب می‌دهند

هر شب هزار دیده به نوفان عشق تو

از گریه رخت خواب به سیلاب می‌دهند

مژگان و غمزه تو به گاه نگاه تیز

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۵

 

باز آمد و ز عربده شرمنده رنگ بود

مایل به آشتیّ و پشیمان ز جنگ بود

ای حسرت از دلم برو امروز، کان گذشت

کاین خوان تنگ عیش بر امید تنگ بود

آخر کبوتر حرم التفات شد

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۵

 

از جا دلم به جلوه حیرت‌فزا مبر

جا در دلم بگیر و دلم را ز جا مبر

تا بشنود حدیث ملال‌آور ترا

قاصد، پیام ما ببر و نام ما مبر

بیگانه کردم از تو به صد حیله خویش را

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۷

 

گر بشنوم که سوی رقیبان روی گر

جایی روم که نام مرا نشنوی دگر

دیدی که شد به رغم تو از دیگری رقیب

امروز اگر زمن نشوی، کی شوی دگر؟

سر داده‌ای کهن سگ زنجیر خویش را

[...]

میلی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
sunny dark_mode