×
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مطلعالانوار » بخش ۵ - عشق
خرقهٔ آلوده ز صدق است دور
هیزم تر دود برارد نه نور
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مطلعالانوار » بخش ۵ - عشق
سوخته را دل بود از صبر دور
آتش سوزنده نباشد صبور
ابن یمین » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶ - فی التوحید و المعرفه
بی می و مطرب همگی در سرور
بی رخ شاهد همه دم در حضور
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۲ - والتکلان فی جمیع الاحوال علی المهیمن المتعال
«را» که بود غایت سور و سرور
زو رسدت دست به دامان حور
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۵ - مناجات دوم متضمن اشارت به آنکه حقیقت حق وجود صرف است و هستی مطلق جل ذکره و عم بره
چشم مشبه ز جمال تو کور
عقل منزه ز کمال تو دور
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۱۲ - نعت پنجم در ادب ضراعت امیدواران و طلب شفاعت گناهکاران
گر شبهی ماند ازین درج دور
یا شرری ندهد ازین برج نور
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۱۳ - در منقبت قطب الطریق غوث الخلایق خواجه بهاء الملة والدین محمد البخاری المعروف به نقشبند قدس الله تعالی سره
دیده خفاش بود روز کور
ور نه ز خورشید نبودی نفور
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۲۰ - صحبت دوم با پیر صاحب تمکین و روشن شدن چشم مرید به نور عین الیقین
پرده دوری چو شد از پیش دور
دیدمش آن موج فشان بحر نور
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۲۸ - مقاله چهارم در اقامت نمازهای پنجگانه که پنجه طاقت قوی پنجگان تاب مشقت داده اوست و جبین عزت گردن فرازان به خاک مذلت نهاده او
جمع نشینی به مقام حضور
از خود و از هستی خود بی شعور
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۳۱ - حکایت زشت رویی که خریدار کور یافته بود و وجه ناسره خود را در پیش وی می ستود
این همه بیننده ز نزدیک و دور
کس ننهد آینه در پیش کور
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۴۶ - مقاله سیزدهم در مخاطبه سلاطین که اگر بر دیگران می تابند آسمان عدل را چشمه آفتابند و اگر همه گرد خود می گردند طوفان ظلم را گرداب
چون به خود آیی ز شراب غرور
آورد آن سوختگی بر تو زور
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۵۲ - مقاله شانزدهم در شرح حال نو رسیدگان غره به عهد جوانی که غره ماه عیش و کامرانی است
ای شده با موی سیاه از غرور
از نفر موی سفیدان نفور
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۶۲ - ختم خطاب و خاتمه کتاب
راست چمن هاست در آنجا سطور
پر گل شادی و نهال سرور
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۶۲ - ختم خطاب و خاتمه کتاب
ظلمت کلک وی ازین حرف نور
دار چو انگشت بداندیش دور
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش اول
مخور بسیار چون کرمان بی زور
به کم خوردن کمر بربند چون مور