امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳ - سلطان کیقباد، گر چه جوان عشرت پسند و عیاش بود مگر از فهم شعر بی بهره نبود وامیر خسرو را صله داد و مکلف به نظم آوردن شرح دیدار او سال پیش بین پسر و پدر (کیقباد و ناصرالدین محمود) نمود، زیرا امیر خسرو خود گواه آن وقایع بود که، آن زمان سبب استحکام اوضاع سلطنت هند گردید در قران السعدین میگوید:
برد مرا خازن دولت چو باد
مهر زر و خلعت شاهیم داد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۶ - معراج
چشم یقینش چو به رحمت فتاد
امت بیچاره نرفتش ز یاد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۸ - (شرح حال پسری کیقبا دهلی):
مردمک دیدهٔ من کیقباد
کافسرجد ، فر بزرگیش داد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۹ - (اندرز پدر به پسر)
دادگری کن که ز تاثیر داد
بس در دولت که توانی گشاد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۰ - (وداع پدر و پسر )
رفت پدر پای بکشتی نهاد
دیده روان از مژه طوفان گشاد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۳ - صفت دهلی
حضرت دهلی کنف دین و داد
جنت عدن ست که آباد باد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۹ - در وصف کشتی هندی
پیشتر از مرغ پرد در کشاد
پیشتر از باد رود روز باد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴۰ - در صفت باران موسمی هند
گرم چنان شد که چو آواز داد
غلغله در گنبد گردون فتاد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴۱ - در وصف پیل جنگی هندی
طرفه که آن مروحه ز آسیب باد
هیچ گزندی به چراغش نداد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴۲ - صفت طعام هندی
پهلوی مسلوخ هلالی گشاد
طرفه که سی غره بیک سلخ زاد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴۶ - تشبیه و تمثیل
پیک گران سنگ سبک ایستاد
تند چو ابری که رود روز باد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵۹ - مراعات النظیر
چشم چو بر گلشن بختش فتاد
گشت پیاده چو گل از پشت باد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مطلعالانوار » بخش ۱ - از مناجاتها
تا کنم از هستی خود با تو یاد
کز خود هستیّ خود شرم باد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مطلعالانوار » بخش ۱ - از مناجاتها
در تو زبان را که تواند نهاد
های هُویّت که تواند گشاد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مطلعالانوار » بخش ۱۲ - بهار و خزان طبیعت و شباهت طبیعت آدمی به آن
باغ دهد حله رنگین به باد
غنچه ببندد لب شیرن کشاد
عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷
باد صبا جیب سمن برگشاد
غلغل بلبل به چمن در فتاد
زنده کند مردهٔ صد ساله را
باد چو بر گل گذرد بامداد
زمزم مرغان سخندان شنو
[...]
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۰
روی تو دیدم سخنم روی داد
از آینه طوطی به سخن در فتاد
صوفیم و معتقد نیکوان
کیست چو من صوفی نیک اعتقاد
خانه چشمم که خیالت دروست
[...]
صوفی محمد هروی » ده نامه » بخش ۴ - نامه بردن خادمه از پیش عاشق
عاقبت از صبر برآید مراد
بستگی از صبر بیاید گشاد