گنجور

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۶ - در حکم و معارف و مواعظ

 

مرد که بر کند دل ز صحبت نادان

بر خرد افزاید و بکاهد نقصان

اندک اندک شود مصاحب دانا

مرد که بر کند دل ز صحبت نادان

حکمت لقمان طلب ز مکرمت پیر

[...]

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۰ - در شکوه از قطع مستمری خود و نکوهش ظلم گوید

 

از پی تشکیل حل ز عقد خراسان

حل مشاکل کنم بطرزی آسان

آسان گویم که گر بگویم مشکل

یکسر مشکل شود حدیث خراسان

مشرق خورشید آسمان حقیقت

[...]

صفای اصفهانی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » سایر اشعار » شمارهٔ ۵ - ترجیع بند در مدح و میلاد قطب عالم امکان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

 

عرشه عرش است یا که روضه رضوان

خلوت قدس است یا مدینه ایمان

سینه سیناست یا که وادی ایمن

صحنه صنعاست یا که ساحت کنعان

بیت حرام است یا که بیت مقدس

[...]

حاجب شیرازی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۶ - چکامه

 

مرد چو باشد بوقت کار هراسان

مشکل گردد و را بدیده هر آسان

عزم درست و دل قویت چو باشد

کوه توانی همی بسفت به پیکان

باید دل ساخت ز آهنی که نگردد

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۴

 

تا رخ شمس السعاده تافت در ایوان

سر زد ایوان ز راه فخر به کیوان

بود شب جمعه و چهارم شعبان

کاین مه تابان گشود چهره در ایوان

چارده ماهی بسال چارده آمد

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۶

 

مرد چو باشد به وقت کار هراسان

مشکل گردد ورا به دیده هر آسان

عزم درست و دل قویت چو باشد

کوه توانی همی بسفت به پیکان

باید دل ساخت ز آهنی که نگردد

[...]

ادیب الممالک
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۹ - اندرز به حاکم قوچان

 

خرم و آباد باد مرز خبوشان

هیچ دلی از ستم مباد خروشان

گرچه خبوشانیان خروشان بودند

بینی زین پس خموش اهل خبوشان

مردی باید ستوده‌خوی کزین پس

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » شکوه

 

سبزه چو گشتاسب خیمه زد به گلستان

زاغ برون برد فرش تیره ز بستان

همچو من اندر مدیح حجت یزدان

برمن مسکین نهند این همه بهتان

به که برم شکوه پیش شاه خراسان

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » ای کلاه نمدی ها!

 

باد صبا! رو بگو، به مردم میدان

ما و شماراست، نام ملت ایران

مال شما را برد وزیر، شد ار دزد

دزد سیاستمدار دوره ساسان

فرق من و تو، کلاه زرد و سیاهست

[...]

میرزاده عشقی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۰

 

بد منشانند زیر گنبد گردان

از بدشان چهر جان پاک بگردان

پای بسی را شکسته‌اند به نیرنگ

دست بسی را ببسته‌اند به دستان

تا خر لنگی فتاده‌است ز سستی

[...]

پروین اعتصامی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode