نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰ - در مدح شاه مظفرالدین قزل ارسلان
حیاتش با مسیحا همرکاب است
صبوحش تا قیامت در حساب است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۳ - پیدا شدن شاپور
هنوزش پرّ یغلق در عقاب است
هنوزش برگ نیلوفر در آب است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۶ - تنها ماندن شیرین و زاری کردن وی
به نوری کز خلایق در حجاب است
به انعامی که بیرون از حساب است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۶ - تنها ماندن شیرین و زاری کردن وی
به هر طاعت که نزدیکت صواب است
به هر دعوت که پیشت مستجاب است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۹ - پاسخ دادن شیرین خسرو را
در این خرمن که تو بر تو عتاب است
به یک جو با مَنت سالی حساب است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۴ - پاسخ دادن خسرو شیرین را
به روزِ ابر، غم خوردن صواب است
تو شادی کن که امروز آفتاب است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۷ - سرود گفتن باربد از زبان خسرو
اگر تو راضییی کاین دل خراب است
رضای دوستان جستن صواب است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۲۰ - طلب کردن طغرل شاه حکیم نظامی را
چنین مهدی که ماهش در نقاب است
ز مه بگذر سخن در آفتاب است
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷
تو را در ره خراباتی خراب است
گر آنجا خانهای گیری صواب است
بگیر آن خانه تا ظاهر ببینی
که خلق عالم و عالم سراب است
در آن خانه تو را یکسان نماید
[...]
عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۳۴ - در شرح کشف اولیاء
از آن جانب همیشه نور و تاب است
چه جای پرده و جای حجاب است
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۲ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
یکی حرف است و چندینی کتاب است
یکی نور است و چندینی حجاب است
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۷
ببستی چشم یعنی وقت خواب است
نه خوابست آن حریفان را جواب است
تو میدانی که ما چندان نپاییم
ولیکن چشم مستت را شتاب است
جفا میکن جفاات جمله لطف است
[...]
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۲۰ - راز گفتن جمشید با پدر و مادر
مه از شرم رخ او در نقاب است
میان ماه رویان آفتاب است
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱۰۷ - تدبیر جمشید و خورشید برای عزیمت به چین
به پاسخ گفت کین عزمی صواب است
شما را عشرت و روز شباب است
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۹
خطت سبز و لبت مشک و گلاب است
دهانت ذره رویت آفتاب است
تو گنج حسن و بس خانه دل
که از شوق چنین گنجی خراب است
دل من بی به روی تو سوزان
[...]
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۲ - افتتاح نامه به نام یگانه ای که چشمه روشن مهر از دریای نوالش یک نم است و دفتر ملون سپهر از آیات کمالش یک رقم
وجودش آن فروزان آفتاب است
که ذره ذره از وی نوریاب است
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۱۵ - نهال جمال یوسفی را از بهارستان غیب به باغستان شهادت آوردن و به آب دیده یعقوب و هوای دل زلیخا پروردن
چه می گویم چه جای آفتاب است
که رخشان چشمه اش اینجا سراب است
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۳۶ - به آب نیل درآمدن یوسف علیه السلام و غبار سفر از خود شستن و به قصد بارگاه پادشاه مصر در هودج نشستن
گمان شد ناظران را کافتاب است
که طالع گشته از نیلی سحاب است