گنجور

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۸ - تاجگذاری

 

به سر بنهاد احمدشاه دیهیم کیانی را

ببین با تاج کیکاوس‌ کیکاوس ثانی را

الا ای کاوه خنجر کش‌ سوی ضحاک لشکر کش

فریدون است هان برکش درفش کاویانی را

ز تاجش نور پاشیده از او روشن دل و دیده

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - باز هم به همان مناسبت (مد شدن موی کوتاه برای زنان)

 

سراسر تار گیسوی سیه چیدند خانم‌ها

ندانم از چه این مد را پسندیدند خانم‌ها

کمند زلف بگشودند از پای گنهکاران

گناه بستگان عشق‌، بخشیدند خانم‌ها

دلا آزاد شو کان دام دامن گیر گیسو را

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۱ - پائیز و زمستان

 

روان شد لشگر آبان به طرف جوببار اندر

نهاده سیمگون رایت به کتف کوهسار اندر

نهان شد دامن البرز در میغ و بخار اندر

تو گویی گرد کُه بستند پولادین حصار اندر

چو بر بستان کفن پوشید برف تندبار اندر

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۲ - تجدید مطلع (در توصیف مازندران)

 

خوشست اکنون اگر جویی به آبسکون گذار اندر

سوی مازندران تی و برگیری قرار اندر

گهی بر ساحل دریا بخوید و مرغزار اندر

گهی بر طرف بابل رود با بوس و کنار اندر

گهی غلطیده درگردونه‌های برق‌سار اندر

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۱ - خورشید

 

الا یا قیرگون گوهر درون بسّدین خرمن

ز جرم تیره‌ات پیکر، ز نور پاک پیراهن

جدال و جنگ در باطن‌، سحرت و صلح در ظاهر

جدال و جنگ تو پنهان‌، سکون و صلح تو معلن

ملهب‌، چون ز سیماب گدازیده یکی دوزخ

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۶۳ - خواطر و آراء

 

ز تقوی عمر ضایع شد، خوشا مستی و خودکامی

دل از شهرت به تنگ آمد زهی رندی و گمنامی

به آزادی و گمنامی و خودکامی برم حسرت

که فردوس است آزادی و گمنامی و خودکامی

ز عمر نوح کاندر محنت طوفان به پایان شد

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۷۱ - تهرانی

 

دمادم در پی عیش و تناسانی است تهرانی

ز بغدادی و کوفی نسخهٔ ثانی است تهرانی

به هنگام حوادث گر بنای امتحان آید

چو پیش لشگر افغان‌، صفاهانی است تهرانی

گر ایرانی بود باری خراسانی و تبریزی

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 
 
sunny dark_mode