گنجور

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵٩۵

 

چو در دنیا نخواهد ماند چیزی

ز بد کردار و نیکوکار جز نام

بکسب نیکنامی کوش و نیکی

که نیکو را نکو باشد سرانجام

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۶٣

 

پریشان باد هر کو خاطری را

ز فعل خویشتن دارد پریشان

اگر بازی ز صیدی برکند پر

پدید آرد قضا در هر پریش آن

گروهی را که ایذا گشت عادت

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶٧٢

 

دلا در نیک و بد بی اختیاری

چنین آمد ز بدو فطرت آئین

بهر نیکی سزای آفرینی

بهنگام بدی در خورد نفرین

اگر خود فی المثل مقدار کاهیست

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶٧٨

 

سفر نیکست بهر آنکه هر روز

چه خوش باشد بنو جائی رسیدن

مشرف گشتن از دیدار اصحاب

رخ صاحبدلان هر جای دیدن

ولی تلخست آن شربت که هر روز

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶٩٠

 

مرا هفتاد و پنج از عمر بگذشت

ندیدم آدمی از هیچ انسان

نه از تحسین امیری گشت خرم

نه از تهجین وزیری شد هراسان

کرمشان گرچه باشد سخت دشوار

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧١٣

 

مرا گفتند ابوبکر و عمر را

اگر یاری دهی مانند عثمان

به محشر چون خلایق جمع گردند

بود آرامگاهت باغ رضوان

همی‌گویم از آن دم کان شنودم

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧۶۴

 

طلب کردن همیشه کهتران را

بود مر مهتران را کار و پیشه

ز مرغان گرچه کمتر بود هدهد

سلیمانش طلب کردی همیشه

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٧٨

 

اگر من پنج روزی بالضروره

براه ناسزائی میزدم پی

مپندارید کان بود اختیاری

که هست اندر مثل آخر دوا کی

مرا خورشید دولت چون فروشد

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٨٣

 

اگرچه رزق مقسوم است می‌جوی

که خوش فرمود این معنی معزی

که یزدان رزق اگر بی‌سعی دادی

به مریم کی ندا کردی که هزی

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨١٩

 

پدر کردی نصیحت مر پسر را

که زنهار از کسی چیزی نخواهی

و گر روزی چنان افتد که خواهی

ز مردی خواه اگر چیزی بخواهی

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٣٠

 

خداوندا همیشه بود ما را

کتان و صوف و کمخاو عتابی

زر و اجناس و غله اسب و استر

ز پالانی و زینی و رکابی

کنون از جور چرخ ناسزاگار

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٣٢

 

خداوندا بر این عالیجنابت

کزو دارد فلک صد شرمساری

فراوان رنج بی راحت کشیدم

کنون سیر آمدم زین هرزه کاری

نخواهم کرد ازین پس عمر ضایع

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٣٣

 

خداوندا بحق آن کرامت

که ما را در ازل کردی گرامی

بنزدیک ملایک نفس ما شد

بتعلیم اسامی از تو سامی

ز ما نادیده استحقاق احسان

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۴٧

 

شهاب‌الدین علی را گفت یاری

که ما را از مِیَت چون نیست بهری

تو خود باری همی‌نوش و میفکن

نشاط باده از شهری به شهری

جوابش داد کان نوشیدنی نیست

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۵٣

 

عماد الدین محمد را بگوئید

ز من رمزی بآئین عتابی

که باشد هفته ئی یا بیش یا کم

که تصدیعت نمودم در خطابی

نیامد تا باکنون از جنابت

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۵٩

 

کریما وعده‌ای دادی چنانم

که خادم گشت از آن مخدوم راضی

تقاضا میکنم هر چند دانم

که بر رأی تو نسیان نیست قاضی

ولی محتاج باشد تیغ بران

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۶۶

 

مرا در خفیه دی میگفت یاری

که بینم شاه را از تو غباری

چه گفتی باز گو تا هست باقی

در آن حضرت مجال اعتذاری

بدو گفتم که تا اکنون جز اخلاص

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۶٧

 

مکافات بدی کردن حلالست

چو بی جرم از کسی بد دیده باشی

بدی با او بجای خویش باشد

نکوئی کن که نیکو کرده باشی

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٧٠

 

منم آنکس که در اشعار عذبم

نیابد هیچ طاعن جای طعنی

اگر ممدوح یابم مدح گویم

سزای آفرین از لفظ و معنی

همانا داستان باستانست

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٧١

 

من اندر کسب اسباب فضائل

نکردم هیچ تقصیر و توانی

هنر پروده ام زینسان که بینی

بیا انکار کن گر میتوانی

سخنهائی بنظم آرم روانبخش

[...]

ابن یمین
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode