گنجور

 
ابن یمین

من اندر کسب اسباب فضائل

نکردم هیچ تقصیر و توانی

هنر پروده ام زینسان که بینی

بیا انکار کن گر میتوانی

سخنهائی بنظم آرم روانبخش

که گوید روح قدسش از روانی

که تو آب روانی از سلاست

ندانم یا ز محبوبی روانی

فلک در حق من تقصیرها کرد

تو تکذیبم کنی هر چند دانی

ولی بر صدق دعوی پیش خصمم

گواهی میدهد قاصی و دانی

منال ابن یمین از جور گردون

که این از بدو فطرت هست جانی

تو را این بس که حاسد از کسافت

تنست و تو ز روی لطف جانی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
دقیقی

دریغا میر بونصرا دریغا

که بس شادی ندیدی از جوانی

ولیکن راد مردان جهاندار

چو گل باشند کوته زندگانی

کسایی

به جام اندر تو پنداری روان است

و لیکن گر روان دانی روانی

به ماهی ماند ، آبستن به مریخ

بزاید ، چون فراز لب رسانی

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کسایی
عنصری

شکفته شد گل از باد خزانی

تو در باد خزانی بی زیانی

همه شمشاد و نرگس گشتی ای دل

چه چیزی مردمی یا بوستانی

ز بوی موی پیچان سنبلی تو

[...]

ابوالفضل بیهقی

دریغا میر بونصرا دریغا

که بس شادی ندیدی از جوانی‌

و لیکن راد مردان جهاندار

چو گل باشند کوته زندگانی‌

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه