×
ایرج میرزا » مثنویها » عارف نامه » بخش ۸
گروهی بچّه ژاندارمند در وی
که الّلهُمَّ اَحفِظهُم مِنَ الُغَی
عارف قزوینی » تصنیفها » شمارهٔ ۳ - نمیدانم چه در پیمانه کردی
نمی دانم چه در پیمانه کردی (جانم)
تو لیلی وش مرا دیوانه کردی
عارف قزوینی » تصنیفها » شمارهٔ ۳ - نمیدانم چه در پیمانه کردی
چه شد اندر دل من جا گرفتی (جانم)
مکان در خانۀ ویرانه کردی
عارف قزوینی » تصنیفها » شمارهٔ ۳ - نمیدانم چه در پیمانه کردی
ای تو تمنای من، یار زیبای من، توئی لیلای من
مرا مجنون صفت دیوانه کردی
عارف قزوینی » تصنیفها » شمارهٔ ۳ - نمیدانم چه در پیمانه کردی
به رندی شهره شد نام تو عارف
که ترک دین و دل رندانه کردی
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۲۲ - بچهٔ ترس
که ای گردنفراز آهنینپی
کهبود اوکاینچنینترسیدیاز وی؟!!
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۲۸ - از تهران تا قمصر
من و یاران به رخش آهنینپی
نشستیم و برون جستیم از ری
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵۷ - در همین مقام
کسی پرسید از من سر خلقت
بگفتم نیستم آگه ز حکمت
من این دانم که حق با بینیازی
کند با مشت خاکی عشقبازی
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱۶ - قطعه در میلاد مسعود حضرت خاتم المرسلین (ص)
مسلمانی ندا کردش که هیهی
نبرد ستی به سر علتش پی
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - نطق لرد معروف!
تهی هرگز از آنان، ملک جم نی
که شیرانش برند، از دشمنان پی