گنجور

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۹۳ - ذکر القلب

 

بهر وصفی که باشد زنده هر شیئ

در او دارد تجلی اسم الحی

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۱۰ - الولایه الکبری

 

عما شرطش بتحقیق اربری پی

بود أن لایکون معه شیئی

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۱۰ - الولایه الکبری

 

بود البته بر ظل اقرب از وی

که ظل بی او بود نابود و لاشیئ

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۱۰ - الولایه الکبری

 

ز نصف دایره اولی بمعنی

بود از آنولایت کوست کبری

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۱۶ - الهوا و الهواجس

 

بود اعراضش از حالات علوی

بسوی کون و کونیات سفلی

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۱۸ - الهیولی

 

بود آن ماده یعنی که هر شیئی

کند بیشک قبول صورت از وی

صفی علیشاه
 

صامت بروجردی » کتاب القطعات و النصایح » شمارهٔ ۳ - نصیحت سقراط سلطان را

 

بدان جاه و جلال و پادشاهی

نظر ننمود از بی‌اعتنایی

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب القطعات و النصایح » شمارهٔ ۴ - در بی‌وفایی زن و فرزند

 

غضب آلوده شد شاپور بر وی

بدان بی‌مهر نارعنا بزد هی

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب القطعات و النصایح » شمارهٔ ۱۳ - وفات اسکندر

 

کسی چون گشت پیدا تا برد وی

به سر دست بیرون ماندنم پی

صامت بروجردی
 

غبار همدانی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱

 

سفالین خُمُّ و در وی لعلگون می

کبدر فی الدجی والشّمس فی فِی

زجاجی جام بین کز عهد جمشید

گذر ننموده سنگ فتنه بر وی

نشاید فرق کرد از غایت لطف

[...]

غبار همدانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱۰ - جواب

 

ز هر راهی که خواهد گو کند طی

که باید علم را شد وارد حی

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱۰ - جواب

 

نداند گر الف زو پرسی از بی

چه داند انکشاف علم محیی

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱۲ - جواب

 

ولایات شموسی را صف حی

بود در پیش و اقماریست از پی

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۲۱ - جواب

 

ز کافور سلوکم عمر شد طی

بنار جذب ما را گرم کن پی

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۲۱ - جواب

 

سر عریان مخموران این می

فرو ماند بجام و افسر کی

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۲۲ - فی المناجات

 

بود در استخوان و در رگ و پی

رگ و استخوان و پی مینا و اومی

صفای اصفهانی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - شادروان شاپور

 

گهی نو شد قدح، گاهی دهد می

شود او از قدح مست و من از وی

ادیب الممالک
 

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۹۲ - سبوی خانقاهان خالی از می

 

سبوی خانقاهان خالی از می

کند مکتب ره طی کرده را طی

ز بزم شاعران افسرده رفتم

نواها مرده بیرون افتد از نی

اقبال لاهوری
 
 
۱
۲۸
۲۹
۳۰
۳۱
sunny dark_mode