گنجور

عطار » خسرونامه » بخش ۵۶ - از سر گرفتن قصّه

 

قضا را باغ باغ شاه چین بود

که خوشتر از همه روی زمین بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۷ - آگاهی یافتن خسرو از گل

 

بت لاغر میان فربه سرین بود

برخ چون گل بلب چون انگبین بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۱ - رسیدن نامۀ گل بخسرو

 

چوهر خط دادخواه از شهر چین بود

ازان پیراهنِ او کاغذین بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۳ - آگاهی یافتن شاپور از آمدن فرّخ و گلرخ و گرفتاری گل و گریختن فرّخ

 

هزاران چین ز زلفش در جبین بود

ز چین میآمد آن ساعت چنین بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۷ - باز رفتن بسر قصّه

 

ز پیر پر سخن پاسخ چنین بود

که ماهی شاه با گل همنشین بود

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۳۷ - جواب دادن منصور شبلی را

 

حقیقت صورت عشقم چنین بود

یقین منصور در ما پیش بین بود

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۵۵ - سخن گفتن منصور با شیخ کبیر قدس سره

 

مرا این آفرینش بهر این بود

مرا این سر یقین عین الیقین بود

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۱۹ - در اظهار کردن قوّت و قدرت و استغناء کل فرماید

 

چو منصوراز حقیقت راست بین بود

حقیقت جان او عین الیقین بود

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۴ - در صفت پیر دانا و حکایت اسرار کردن کل با او فرماید

 

همی دید و گمانش در یقین بود

که در عشق ازل او راه بین بود

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۵۲ - در صفت جان و اثبات توحید کل فرماید

 

همه دیدار بود و حق یقین بود

که آدم اولین و آخرین بود

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۷ - حکایت

 

چو حق میدید حق اینجا یقین بود

درونش اوّلین و آخرین بود

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید

 

شب معراج او اندر زمین بود

یقین او عیان عین الیقین بود

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۱ - پرسش از بایزید بسطامی که حق را کجا توان دید

 

دل عطّار مقصودش همین بود

که احمد در درونش پیش بین بود

عطار
 

شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۲۰ - و ۴۱ مفقود است)

 

مناجاتش در آن سروقت این بود

چو صادق بود در دعوی چنین بود

شیخ محمود شبستری
 

عبید زاکانی » عشاق‌نامه » بخش ۲۴ - در صفت وصال

 

سعادت یار و بختم همنشین بود

زمان در حکم و اقبالم قرین بود

عبید زاکانی
 

عبید زاکانی » عشاق‌نامه » بخش ۲۶ - در زوال وصال و شب فراق

 

من اندر عیش و بختم در کمین بود

چه شاید کرد چون طالع چنین بود

عبید زاکانی
 
 
۱
۲
۳
۴