عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن
چو زیر بید سر برداشت مویش
نهانی گل بروزن برد رویش
عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن
چو شهزاد از صبوری گشت درویش
ز بیهوشی بزد یک نعره بی خویش
عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۲ - در نعت حضرت سید المرسلین(ص)
سخن گوراست اندر معنی خویش
که جویای معانی گشت درویش
عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۲ - در نعت حضرت سید المرسلین(ص)
عبارت در سخن وانگاه درویش
مگر آنکس که باشد رهزن خویش
عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۷ - در شرح عشق فرماید
بجز خونین دلی و جان درویش
نه بیند هیچ صیدی لایق خویش
عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۱۴ - درونش از دو عالم فرد باشد
چو پیر راهرو بیند که درویش
ترقی کرد اندر عالم خویش
عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۱۶ - در بیان ریاضت فرماید
بجد و جهد و سعی و طاقت خویش
خورش از خود بگیر ای مرد درویش
عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۱۸ - در بیان نصیحت و نگاهداشت صحبت
مدار از کس دریغی لقمهٔ خویش
اگر باشد شه و ورهست درویش
عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۲۱ - در بیان اقسام اهل ایمان
بود سیر نبی چون سیر درویش
برفت او بلکه او را برد با خویش
عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۲۲ - در بیان نیستی و «موتواقبل ان تموتوا»
نه از ایزد خبر دارد نه از خویش
ز دین باشد بروز حشر درویش
عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۲۲ - در بیان نیستی و «موتواقبل ان تموتوا»
ممّکن گردد اندر حالت خویش
که صاحب حال گردد مرد درویش
عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۲۳ - در تحقیق و بیان ارواح خاص الخاص
بصورت جمله مسکینندو درویش
بمعنی جمله بی پیوند و بی خویش
عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۲۹ - در اربعین ثالث فرماید
چو عالی همت آمد مرد درویش
کند ترک وجود و هستی خویش
عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۱ - جواب منصور در خطاب حق سبحانه و تعالی
تمامت عارفان در گفت و گویش
تمامت عارفان در جستجویش
عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۲ - در نموداری اعیان و خورشید جان فرماید
ندارد مثل همتائی مجویش
بجز توحید در اینجا مگویش
عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۲ - در نموداری اعیان و خورشید جان فرماید
ز چشم دل بسی دیدند رویش
بمردند آنگهی در آرزویش
عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۳ - در معنی وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهوراً فرماید
قراری یافت دل از گفتگویش
که دید آن رخ که بددرآرزویش