گنجور

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۰ - سؤال کردن صاحب راز از شیخ عطّار قدّس سرّه

 

حقیقت ظلمت شب پر ز نور است

تمامت سالکان را شب حضور است

عطار
 

همام تبریزی » مفردات » شمارهٔ ۳

 

از آن مجلس به صورت گرچه دور است

مخوان دورش که جانش در حضور است

همام تبریزی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۱۹ - بردن شکر خسرو را به خانهٔ خویش به مهمانی

 

صنم گفت ار چه جانت ناصبور است

بیا امشب که فردا هم نه دور است

امیرخسرو دهلوی
 

شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۳۷ - جواب

 

قریب آن هست کو را رش نور است

بعید آن نیستی کز هست دور است

شیخ محمود شبستری
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۰

 

خیال روی او در دیده نور است

مخوانش دل که از دلبر صبور است

به آن رخ میکند دعوی خویشی

به تابان و لیکن خویش دور است

میان نیستی دیدیم و هستی

[...]

کمال خجندی
 

حافظ » مثنوی (الا ای آهوی وحشی)

 

که این نافه زِ چینِ جیبِ حورَ اسْت

نه آن آهو که از مَردُم نُفورَ اسْت

حافظ
 

وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۱۴ - حکایت

 

به شهوت قرب تن با تن ضرور است

میان عشق و شهوت راه دور است

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۲۵ - در بیان گرفتاری فرهاد به کمند عشق شیرین

 

که این بانوی ما بس ناصبور است

مزاجش نازک و طبعش غیور است

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳۱ - در افزونی محبت فرهاد و شور عشق او در فراق شیرین

 

که دانم خاطر شیرین غیور است

سرش از چنبر حکم تو دور است

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳۲ - در اظهار نمودن شیرین محبت خویش را به آن غمین مهجور

 

اگرچه طبعش از خسرو نفور است

ولی آشفتهٔ او را ضرور است

وحشی بافقی
 

نوعی خبوشانی » مثنوی سوز و گداز » بخش ۲ - مناجات به درگاه قاضی الحاجات

 

هر آن خاری که ننگ از وی نفور است

مرا در کار و عشقم را ضرور است

نوعی خبوشانی
 

نوعی خبوشانی » مثنوی سوز و گداز » بخش ۱۴ - صفت بهار و شرح حال خویش در زندان و خاتمه

 

ادب شرطست و شرح غم ضرور است

غرض عجز است و عجز از ناصبور است

نوعی خبوشانی
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode