به صد خواهشگری شهرا پریروی
به عشرتگاه خود شد میهمان جوی
شهنشه نیز نگذشت از رضایش
به مهمان رفت در مهمان سرایش
چو هر گل کرد خوش با بلبلی جای
ملک ماند و بهار عالم آرای
شکر گفتا که چون من خود برانم
که باقی عمر دولت با تو رانم
تو هم بهر دل من گر توانی
حدیثی گوش کن زان پس تو دانی
شهنشه زان حدیث آمد به خود باز
صنم برداشت مهر از حقهٔ راز
که گر خسرو نداند داند آفاق
که من چون رستم از غوغای عشاق
چه شیران را ز راه افگندم این جا
چه شاهان را کلاه افگندم این جا
چه زرها خاک شد بر استانم
چه سرها پست شد بر آشیانم
که با چندین حریفان بر در من
نیالود از لب کس ساغر من
نه مقصود من آن بود اندرین کار
که در در پرده دارم پارسا وار
ولیکن بس که نامت میشنیدم
هوایت را بصد جان میخریدم
کنون اقبال کرد آن کار سازی
که از وصلت کنم گردن فرازی
روا باشد که چندین کرده پرهیز
سرانجام از فساد اتش کنم تیز
مرا خواهی تو کش خواه اشتیاقت
که بی تزویج، دورم ز اتفاقت
ملک گفتا که هست این سهل کاری
به کابینی بیرزد چون تو یاری
همین دم موبدان را شو طلبگار
که تا فردا ندارم صبر این کار
صنم گفت ار چه جانت ناصبور است
بیا امشب که فردا هم نه دور است
ملک ناکام از ان سرو شکر خند
به آغوشی و بوسی گشت خرسند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این قطعه، شاعر به توصیف دیدار یک معشوق به زیبایی و نشاط در بین مردم میپردازد. شاه نیز از رضایت آن معشوق نمیگذرد و به دیدار او میرود. شاعر به این موضوع اشاره میکند که عشق و زیبایی، اثرات عمیقی بر روی دلها و زندگی مردم دارد.
شاعر همچنین از این میگوید که چقدر در عشق سعی و تلاشی داشته و با درد دل خود، به عشق معشوق رسیده است. او در نهایت بیان میکند که خواهان ازدواج با معشوقش است و شاه نیز این کار را ساده و قابل انجام میداند.
در انتها، معشوق با اشاره به اینکه فردا دور نخواهد بود، دعوت به حال و هوای عاشقانه میکند و شاعر از این خوشحال میشود. این متن با جنبههای عاشقانه و تمایلات انسانی، بیانکننده عشق و زیبایی است.
هوش مصنوعی: به خاطر درخواستهای فراوان، دختری زیبا به محلی شاد برای تفریح و خوشگذرانی رفت و در آنجا مهمان شد.
هوش مصنوعی: شاه نیز از خوشنودی مهمان نمیگذشت و به خاطر مهمان به خانهاش میرفت.
هوش مصنوعی: هر گلی که با بلبلی خوش میزند، بهاری را رقم میزند که زینتدهندهی کل دنیا است.
هوش مصنوعی: شکر گفت که وقتی من خود تأثیرگذار هستم، چرا باقی عمر را با تو نگذرانم.
هوش مصنوعی: اگر تو بتوانی، برای دل من داستانی را بشنو. پس از آن، خودت خواهی دانست.
هوش مصنوعی: پادشاه از آن گفتگو متوجه شد و به خود آمد، سپس مجسمه را برداشت و مهر را از کیسهٔ راز خارج کرد.
هوش مصنوعی: اگر خسرو (شاه) نمیداند، دنیا میداند که من چون رستم، در عشق و عاشقی درگیر شلوغیها و هیاهوها هستم.
هوش مصنوعی: در این مکان، من چه شیران و دلیرانی را به چالش کشیدهام و چه شاهان و بزرگانی را که شکست دادهام.
هوش مصنوعی: چقدر ثروت و داراییام از بین رفت و چه اندازه افراد بزرگ و با افتخار به جایی که من در آن زندگی میکنم، کاهش پیدا کردهاند.
هوش مصنوعی: من از چندین رقیب و حریف دورم و لب هر کس با من نیست، چرا که تنها من هستم که بر ساغرم نوشیدنی دارم.
هوش مصنوعی: من هدفم در این کار نبود که در این ماجرا به گونهای بیریا و بینقص رفتار کنم.
هوش مصنوعی: اما به خاطر اینکه هر بار نامت را میشنیدم، تمام وجودم را برای بهدستآوردن حضورت میدادم.
هوش مصنوعی: حالا شانس به من روی آورده و کاری انجام دادهام که بخواهم به دلیل پیوندی که با تو دارم، بزرگمنشی کنم.
هوش مصنوعی: جایز است که با وجود پرهیز از فساد و بدیها، در نهایت به سرعت و شدت به سوی آنها بروم.
هوش مصنوعی: اگر مرا میخواهی، باید از شوق خودت به من نزدیک شوی، زیرا بدون ازدواج، از سرنوشت و ارتباط تو دور خواهم بود.
هوش مصنوعی: پادشاه گفت: این کار آسانی است، آیا کار به اندازهی این که تو یاوری در زندگی قابل اهمیت است؟
هوش مصنوعی: در این لحظه از موبدان بخواه که به خواستهام پاسخ دهند، زیرا من تا فردا نمیتوانم منتظر بمانم و صبر ندارم.
هوش مصنوعی: ای محبوب، اگرچه جانت زود رنج است، بیا امشب را با هم بگذرانیم، چرا که فردا نیز دور از ما نیست.
هوش مصنوعی: ملک بینصیب از آن درخت خوشگل و دلپذیر که در آغوشی و بوسهای خوشحال شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.