عنصری » اشعار منسوب » شمارهٔ ۱۴ - الاشعار فی المطایبة الراح مفدمته عنصری گوید
خداوندا همیخواهم که از دل
تو را تا عمر دارم میستایم
ولیکن از دم جور زمانه
برنجید این دل مانده نمایم
حریف نیم مست امروز ناگه
[...]
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹ - خواستن موبد شهرو را و عهد بستن شهرو با موبد
به نیکی و به شادی دَرفَزایم؛
که باشد آفتابَ انْدَر سَرایم.
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس
به هر حالی به بخشایش سزایم
که چونین در دم سرخ اژدهایم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین
که من فرزند را پشتی نمایم
بدان کز بند مهرش برگشایم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
تو دانی من پرستش را بشایم
نه آن باشم که مردم را ربایم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۹ - رفتن دایه بار دیگر به پیش ویس و حال گفتن
بدان سر چون شوم پیش خدایم
چه عذر آرم چه پوزشها نمایم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۰ - رسیدن ویس و رامین به هم
و گر پیشت پرستش را بشایم
بجز با مشتری پهلو نسایم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۱ - آگاه شدن شاه موبد از کار ویس و رامین
اگر فرهنگشان من کرد بایم
گزند افزون ز اندازه منایم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۳ - رفتن ویس از مرو شاهجان به کوهستان
چو شش مه بگذرد روزی بیایم
ز کوهستان به سوی شه گرایم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۵ - آگاه شدن موبد از رفتن رامین نزد ویس
همی کن ساز لشکر تا من آیم
که من خود زود بندت برگشایم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۹ - نامه نوشتن رامین به مادر و آگاه شدن موبد
نمودم حال خویش و روز و جایم
وزین پس هرچه باشد هم نمایم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۹ - نامه نوشتن رامین به مادر و آگاه شدن موبد
ز فرمانش دگر بیرون نیایم
چنان دارم که فرمان خدایم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
اگر من پرستاری را سزایم
ازین پس تو مرایی من ترایم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۷ - سپردن موبد ویس را به دایه و آمدن رامین در باغ
نگه دار این سرایم تا من آیم
که بندش من ببستم من گشایم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۷ - سپردن موبد ویس را به دایه و آمدن رامین در باغ
همی دانم که رنج خود فزایم
که چیزی آزموده آزمایم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۷ - سپردن موبد ویس را به دایه و آمدن رامین در باغ
هم امشب بند او چون برگشایم
چو خشم آورد با او چون برآیم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
چرا من آزموده آزمایم
چرا من رنج بیهوده فزایم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
چه آشفته دلم چه سست رایم
که چندین آزموده آزمایم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
اگر نامرد خوانندم سزایم
چه مردم من که با زن برنیایم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۲ - پاسخ دادن ویس موبد را
اگر کار پرستش را سزایم
ازین پس تو مرایی من ترایم