گنجور

 
عنصری

خداوندا همی‌خواهم که از دل

تو را تا عمر دارم می‌ستایم

ولیکن از دم جور زمانه

برنجید این دل مانده نمایم

حریف نیم مست امروز ناگه

درآمد بامدادان در سرایم

ندارم باده، بی زر کم فروشند

ازین غم خون دل شد تیره رایم

مرا گر یک صراحی باده بخشی

کنی شاد این دل انده‌فزایم

حریفی را از آن یک باده بدهم

به اقبال تو ده بار .........ایم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
انوری

خداوندا همی خواهم که از دل

ترا تا عمر باشد من ستایم

ولیکن این دم از جور زمانه

برنجید این دل انده نمایم

عراقی

من آن قلاش و رند بی‌نوایم

که در رندی مغان را پیشوایم

گدای درد نوش می پرستم

حریف پاکباز کم دغایم

ز بند زهد و قرابی برستم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه