جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۱۱ - در بیان آنکه هر یک از جمال و عشق مرغیست از آشیان وحدت پریده و بر شاخسار مظاهر کثرت آرمیده اگر نوای عزت معشوقیست از آنجاست و اگر ناله محنت عاشقیست هم از آنجاست
در آن خلوت که هستی بی نشان بود
به کنج نیستی عالم نهان بود
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۴۲ - تمنا کردن یوسف علیه السلام شبانی را به حکم آنکه هیچ پیغمبری نبوده است که شبانی نکرده است و مهیا ساختن زلیخا اسباب شبانی وی را
اگر می خواست در صحرا شبان بود
وگر می خواست شاه ملک جان بود
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۶۱ - در شرح احسان های یوسف علیه السلام با اهل زندان و تعبیر کردن وی خواب مقربان پادشاه مصر را و وصیت کردن وی مر یکی ازیشان را که وی را پیش پادشاه یاد کند
ولی تعبیر آن زیشان نهان بود
وز آن بر جانشان بار گران بود
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۶۶ - غزل گفتن نکیسا از زبان شیرین
شبی احوال عالم در میان بود
ز نیک و بد، حدیثش بر زبان بود
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۳۸ - رسول فرستادن شمع نور را بسوی پروانه
ز شخص او که همچونجان روان بود
صفای ظاهر و باطن عیان بود
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲ - وله فیالمثنوی
مرا هم هرچه امشب بر زبان بود
به گوشم آن چه میآمد همان بود
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۴ - در ستایش حضرت پیغمبر«ص»
میان آب و گل آدم نهان بود
که او پیغمبر آخر زمان بود
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۲۱ - گفتار اندر گفت و شنید غلامان شیرین با فرهاد و بردن او را به نزد شیرین مه جبین
از آن نامش که جنبش در زبان بود
اثر در حل و عقد استخوان بود
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳۶ - در توصیف دشتی که رشک گلزار بهشت بود و تفرج شیرین در آن دشت و رسیدن نامهٔ خسرو به او
گلش یکسر به رنگ ارغوان بود
ولیکن با نشاط زعفران بود
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳۸ - در بیان وصل و هجران نکویان و رفتن شیرین به تماشای بیستون
حجاب عقل رفت و جای آن بود
حجاب عشق بر جا همچنان بود
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش سوم - قسمت اول
دشمن دانا که غم جان بود
بهتر از آن دوست که نادان بود
کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵ - تعریف قحط دکن
فلک چون یاور شاه جهان بود
بکین خواهی چو دیگر بندگان بود
کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۳ - داستان سرکوبی و قتل ججهار سنکهه بندئله به سرداری اورنگ زیب پسر شاه جهان که بعد از وی بسلطنت نشست
دم تیغ غضب گر خونچکان بود
ولی پای ترحم در میان بود
کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۳ - داستان سرکوبی و قتل ججهار سنکهه بندئله به سرداری اورنگ زیب پسر شاه جهان که بعد از وی بسلطنت نشست
یکی زانجمله عبدالله خان بود
که سردار دلیران جهان بود
ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱
در آن مجلس که خلد جاودان بود
ز آثار جمالش هم چنان بود
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - در تعریف کشمیر و توصیف راه آن
سر و سرکرده ی شهزادگان بود
در آن شهزادگی شاه جهان بود
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۲۶ - آوردن رام سیتا را در اوده و به خانۀ خود نشستن با یکدیگر
بهار زندگیشان جاودان بود
به هر یک زان دویی گویی دو جان بود
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۳۴ - رفتن رام در منزل سرسکه بر بتک زاهد و دیدن اندر را در آنجا و رفتن زاهد به عالم بالا
چو عزم عالم بالا به جان بود
مرا در ره رفیق مهربان بود
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۵۵ - جای دادن راون سیتا را در باغ اسلوک بن
چنان جان جهان کز غم به جان بود
خزان خود، بهار دیگران بود