گنجور

عطار » خسرونامه » بخش ۱ - بسم اللّه الرحمن الرحیم

 

چو ظاهر شد ظهور او جهان بود

چو باطن شد بطونش نور جان بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲ - در نعت سیدالمرسلین خاتم النبیین صلی اللّه علیه و آله و سلم

 

میان آندو حضرت دو کمان بود

ز احمد تا احد میمی میان بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲ - در نعت سیدالمرسلین خاتم النبیین صلی اللّه علیه و آله و سلم

 

بسی سر سبزی ونورش از آن بود

که در سرّ حقیقت آسمان بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵ - در فضیلت امیرالمؤمنین عثمان بن عفّان

 

ز یک یک نقطهٔ قرآن چنان بود

که نقطه نقطه چشمش خون فشان بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۸ - در فضیلت امیرالمؤمنین حسین علیه السلام

 

چو ذاتش آفتاب جاودان بود

ز خون او شفق باقی ازان بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۴ - آغاز داستان

 

ز عدل او همه کشور چنان بود

کز آبادی زمین چون آسمان بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۵ - آغاز داستان

 

نمی‌افکند جوشن بیم آن بود

ولیکن پای گاوی در میان بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۵ - آغاز داستان

 

کنار بحر جمعی کاروان بود

شکر لب همچو شمعی در میان بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن

 

میان آتش سوزان چنان بود

که نتوان گفت کز زاری چسان بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن

 

بشکلی بوالعجب کار جهان بود

که لعب چرخ با او در میان بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن

 

گل بیدل ز بیخوابی چنان بود

که از زاری چو برگ زعفران بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۳ - زاری هرمز در عشق گل پیش دایه

 

ز بی صبریش دل را بیم جان بود

چو بیدل بود بی صبریش ازان بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۹ - رفتن خسرو به طبیبی بر بالین گلرخ

 

چه‌گویم من که چون بود و چه‌سان بود

ندانم تا چنان هرگز توان بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۹ - رفتن خسرو به طبیبی بر بالین گلرخ

 

همه روز و همه شب در فغان بود

دلش در آرزو‌ی دلستان بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۳ - دفن کردن گل دایه را و رفتن با خسرو به روم

 

زهر کو، بانگ نوش مهتران بود

زهر سو، نعرهیی بر آسمان بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۴ - رفتن خسرو و گل بباغ

 

بهرسوی چمن آب روان بود

ریاحین چمن سیراب ازان بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۵ - عشرت كردن گل و خسرو باهم

 

ندانم تا کرا باغی چنان بود

وگر بود آنچنان بر آسمان بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۸ - غزل گفتن ارغنون ساز در مجلس خسرو و عشرت كردن

 

لب او رهزن پیر و جوان بود

بدندان همه پیران ازان بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۹ - در صفت چنگ

 

بلی کو خم گرفته چون گمان بود

بران پل بحر شعرتر روان بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۴۱ - در صفت نی

 

نفس زد گرچه شخصش بی روان بود

بسی نالید امّا بی زبان بود

عطار
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۹
sunny dark_mode