گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۰ - پاسخ دادن ویس رامین را

 

هم آزرده شد از من شهریارم

هم آزرده شد از من کردگارم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۱ - پاسخ دادن ویس رامین را

 

از آن پیشین وفا کِشتن چه دارم

که تا زین پس وفایت نیز کارم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۹ - پاسخ دادن ویس رامین را

 

کجا گر من دلی چون کوه دارم

بر اندیشیدن هجرت نیارم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۱ - آشکار شدن رامین بر شاه موبد

 

چنان فرمان او را پیش دارم

کجا فرمان اورا جان سپارم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۲ - رفتن موبد به شکار

 

گمان بردم که داند شهریارم

که من خود دردمند و زار وارم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۲ - رفتن موبد به شکار

 

چرا تیمار تنهایی ندارم

چرا یاقوت بر رویم نبارم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۴ - نامه نوشتن ویس به پیش رامین

 

خطا گفتم نه آن اندوه دارم

که باشد هیچ کس انده گسارم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۰۷

 

مو که چون اشتران قانع به خارم

جهازم چوب و خرواری ببارم

بدین مزد قلیل و رنج بسیار

هنوز از روی مالک شرمسارم

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۰۸

 

بوره ای روی تو باغ بهارم

خیالت مونس شبهای تارم

خدا دونه که در دنیای فانی

بغیر عشق ته کاری ندارم

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۰۹

 

همه شو تا سحر اختر شمارِم

که ماه رویت آیو در کنارِم

شوان گوشِم به در چَشمِم به راهِت

گذاری تا به کی در انتظارِم؟

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۱۰

 

شوان استارگان یک‌یک شمارم

براهت تا سحر در انتظارم

پس از نیمه شوان که ته نیایی

زدیده اشک چون باران ببارم

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۱۱

 

از آن انگشت نمای روزگارم

که دور افتاده از یار و دیارم

ندونم قصد جان کردن بناحق

بجز بر سرزدن چاره ندارم

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۱۲

 

از آن دلخسته و سینه فگارم

که گریان در ته سنگ مزارم

بواجندم که ته شوری نداری

سرا پا شور دارم شر ندارم

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۱۳

 

غم عالم همه کردی ببارم

مگر مو لوک مست سر قطارم

مهارم کردی و دادی به ناکس

فزودی هر زمان باری ببارم

باباطاهر
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴ - آمرزش خواستن

 

به سختی صبر ده، تا پای دارم

در آسانی مکن فرموش کارم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۹ - خطاب زمین بوس

 

سر خود را به فتراکت سپارم

ز فتراکت چو دولت سر بر آرم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۳ - پیدا شدن شاپور

 

به حکم آن که بس شوریده‌کار‌م

چو زلف خود دلی شوریده دارم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۵ - دیدن خسرو شیرین را در چشمه سار

 

ز بحرِ دیده چندان دُر ببارم

که جز گوهر نباشد در کنارم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۰ - رفتن شاپور دیگر بار به طلب شیرین

 

به نوک چشمش از دریا برآرم

به جان بسپارمش پس جان سپارم

نظامی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۱۸
sunny dark_mode