نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۶ - در خواب دیدن خسرو پیغمبر اکرم را
چو آن ترکیب را کردند خارش
گزارنده چنین کردش گزارش
عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در معراج حضرت رسالت علیه الصلوة والسلام
ملایک با طبقهای نثارش
ستاده جمله از جان دوستدارش
عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود
چو قاضی را قبول افتاد کارش
معیّن کرد حالی سنگسارش
عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۲) حکایت وزیر که پسر صاحب جمال داشت
چو نابینائی آمد آشکارش
بهر دردی زیادت شد هزارش
عطار » الهی نامه » بخش ششم » (۴) حکایت فخرالدین گرگانی و غلام سلطان
چو در آتش فتاده بود یارش
در آتش اوفتادن بود کارش
عطار » الهی نامه » بخش هشتم » (۶) حکایت سلطان محمود و ایاز در حالت وفات
چنین گفت او که گر نبود کنارش
مرا دایم، بخود با من چه کارش
عطار » الهی نامه » بخش دهم » (۸) حکایت موسی و مرد عابد
شبانروزی عبادت بود کارش
بسر شد در عبادت روزگارش
عطار » الهی نامه » بخش دوازدهم » (۱۱) سؤال آن درویش از شبلی
چو گشت از تشنگی دل بیقرارش
ز اندازه برون شد انتظارش
عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۵) حکایت مرد حریص و ملک الموت
بروز و شب زیادت بود کارش
که تا دینار شد سیصد هزارش
عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۶) حکایت امیرالمؤمنین عمرخطاب رضی الله عنه با جوان عاشق
عمر فرمود تا کشتند زارش
میان خاک افکندند خوارش
عطار » الهی نامه » بخش شانزدهم » (۱) حکایت پسر هارون الرشید
چو گفتم ای عجب مزدورکارش
پدید آمد دو چشم سیل بارش
عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۷) حکایت شیخ یحیی معاذ با بایزید رحمهما الله
که سی سالست تا لیل و نهارش
سری بودست بگرفته خمارش
عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او
زهر وجهی که باید ساخت کارش
بساز و تازه گردان روزگارش
عطار » اسرارنامه » بخش بیست و دوم » بخش ۸ - الحکایه و التمثیل
به درگاه تو باز افتاده کارش
به فضل خویشتن ده زینهارش
عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن
روان شد خون زچشم سیل بارش
ز خون چشم پرخون شد کنارش
عطار » خسرونامه » بخش ۲۰ - پاسخ دادن هرمز دایه را
ز بی صبری ز دل رفته قرارش
زمین پرخون زچشم سیل بارش