گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۳

 

به زهر چشم دهی جان و دل فرحناک است

چه دلبری تو که زهر از کف تو تریاک است

چه شد که جامه یوسف شد از زلیخا چاک

هنوز جان زلیخا ز دست او چاک است

مباش همدم هرخس کز او بود جان بخش

[...]

اهلی شیرازی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۳

 

حذر ز راه محبت که پر خطرناک است

تو مشت خار ضعیفی و شعله بی‌باک است

توان به بی‌کسی ایمن شد از مضرت دهر

سموم حادثه را بخت تیره تریاک است

به اختیار نرفتیم هرکجا رفتیم

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۴

 

میی‌که شوخی رنگش جنون افلاک است

به خاتم قدح ما نگین ادراک است

خمیر قالب من بود لای خم‌ کامروز

کسی که ریشه دوانید در دلم تاک است

مریز آب رخ سعی جز به قدر ضرور

[...]

بیدل دهلوی
 

خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۱۳

 

ز رشک سرو قدت، سرو پای در خاک است

کتان پیرهن گل ز روت صد چاک است

کنایت از دهن توست سر جوهر فرد

برون ز دایره فهم و حد ادراک است

چو بگذری به سر کوی کشتگان غمت

[...]

خالد نقشبندی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مسمطات » مسمط در منقبت حضرت شاه اولیا علی مرتضی روحی و ارواحنا فداه

 

شهی که جامه خورشید در غمش چاک است

مهی که ذره او آفتاب افلاک است

ز شرک دور و ز شک خالی و ز غش پاک است

زر وجودش کبریت احمر خاک است

صفای اصفهانی
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۷۲ - حیات جاوید

 

گمان مبر که به پایان رسید کار مغان

هزار بادهٔ ناخورده در رگ تاک است

چمن خوش است ولیکن چو غنچه نتوان زیست

قبای زندگیش از دم صبا چاک است

اگر ز رمز حیات آگهی مجوی و مگیر

[...]

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۷۷ - فرشته گرچه برون از طلسم افلاک است

 

فرشته گرچه برون از طلسم افلاک است

نگاه او بتماشای این کف خاک است

گمان مبر که بیک شیوه عشق می بازند

قبا بدوش گل و لاله بی جنون چاک است

حدیث شوق ادا میتوان بخلوت دوست

[...]

اقبال لاهوری
 
 
sunny dark_mode