گنجور

 
 
 
اهلی شیرازی

به زهر چشم دهی جان و دل فرحناک است

چه دلبری تو که زهر از کف تو تریاک است

چه شد که جامه یوسف شد از زلیخا چاک

هنوز جان زلیخا ز دست او چاک است

مباش همدم هرخس کز او بود جان بخش

[...]

بیدل دهلوی

حذر ز راه محبت که پر خطرناک است

تو مشت خار ضعیفی و شعله بی‌باک است

توان به بی‌کسی ایمن شد از مضرت دهر

سموم حادثه را بخت تیره تریاک است

به اختیار نرفتیم هرکجا رفتیم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
خالد نقشبندی

ز رشک سرو قدت، سرو پای در خاک است

کتان پیرهن گل ز روت صد چاک است

کنایت از دهن توست سر جوهر فرد

برون ز دایره فهم و حد ادراک است

چو بگذری به سر کوی کشتگان غمت

[...]

صفای اصفهانی

شهی که جامه خورشید در غمش چاک است

مهی که ذره او آفتاب افلاک است

ز شرک دور و ز شک خالی و ز غش پاک است

زر وجودش کبریت احمر خاک است

اقبال لاهوری

گمان مبر که به پایان رسید کار مغان

هزار بادهٔ ناخورده در رگ تاک است

چمن خوش است ولیکن چو غنچه نتوان زیست

قبای زندگیش از دم صبا چاک است

اگر ز رمز حیات آگهی مجوی و مگیر

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از اقبال لاهوری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه