رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۲۱ - جمال اصفهانی قُدِّسَ سِرُّه
چو درنوردد فراش امر کن فیکون
سرای پردهٔ سیماب رنگ آینه گون
مکونات همه داغ نیستی گیرند
که کس نماند از ضربت زوال مصون
مخدرات سماوی تتق براندازند
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۲۱ - جمال اصفهانی قُدِّسَ سِرُّه
چو درنوردد فراش امر کن فیکون
سرای پردهٔ سیماب رنگ آینه گون
جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۹ - وله
لک السعاده ای کموفای پُر افسون
چه ریزی این همه از تیغ ابروانت خون
تو خاص بوسی و با کوس از چهای دمساز
تو اهل بزمی و بر رزم از چهای مفتون
سنان بس است برا مژِّگانِ خونآشام
[...]
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱ - کتاب الروایات(والمصائب)
تنش نزار و رخش زرد و حالتش محزون
دلش ز دیدن اطفال دربدر پر خون
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۴ - سئوال اعرابی از اسخیای مدینه
ز شرم بخشش کم کرد مظهر بیچون
دو دست فیض رسان را ز پشت در بیرون
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۵ - حکایت سفینه غلام
مدار بیم و بیا شو سوار من اکنون
کز این جزیره پرخوف آرمت بیرون
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۴ - در بیان قیامت و گریز به مصیبت
به دوش دیگر آن غم رسیده محزون
هزار پاره و سوراخ جامه پر خون
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۸ - نامه نوشتن فاطمه صغرا به پدر
گرفت یک عرب نامه را از آن دلخون
به عزم کرببلا گشت از مدینه برون
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲۴ - مغلوب شدن خالد بن ولید
دل حسین و حسن گشت از الم پر خون
به احترام نمودند باب خود مدفون
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۳۴ - رحلت فاطمه زهرا (س)
نمود شاه ولایت به حالت محزون
به شب جنازه آن دلشکسته را مدفون
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۳
بچنگ دیو اسیرم بدست غول زبون
خدای را مددی ای دلیل راهنمون
شب است و روی زمین تیره و فلک تیره
جهانیان همه اندر بپرده سیه گون
همه زئاثر شیر و همه زلازل غول
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۰
نکرده ای ببر ای سرو جامه گلگون
که گشته ای ز شهیدان خویش غرقه بخون
قباس سرخ ببر کرده ای نمیدانم
و یا ز تاب بدن گشته جامه ات گلگون
رخت برنگ قبا، جامه ات بر تگ بدن
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۲
دو ماه چارده امشب بطالع میمون
طلوع کرد بما هر دو میمنت مقرون
دو ماه عالمگیر منور مسعود
دو ماه عالمتاب مبارک میمون
یکی دمیده همایون ز مشرق دولت
[...]
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۲ -بیزاری از حیات
مرا دلی است ز دست زمانه غرقه به خون
هزار لعنت بر این زمانهٔ ملعون
ز دستبرد حوادث دل و دماغ نماند
که آن قرین ملالست و این دچار جنون
بدان خدای که با چند قطره باران داد
[...]
میرزاده عشقی » نمایشنامه » نمایشنامهٔ ایدآل پیرمرد دهگانی یا سه تابلوی مریم » بخش ۲ - تابلوی اول: شب مهتاب
تنش نهفته به چادرنماز آبیگون
برون فتاده از آن پرده، چهرهٔ گلگون
در آن قیافه گهی شادمان و گه محزون
به صد دلیل به آثار عاشقی مشحون
میرزاده عشقی » نمایشنامه » نمایشنامهٔ ایدآل پیرمرد دهگانی یا سه تابلوی مریم » بخش ۴ - تابلوی سوم: سرگذشت پدر مریم و ایدآل او
بشر مگوی، بر این نسل فاسد میمون
بشر نه! افعی بادست و پاست این دد دون!
هزار مرتبه گفتم که تف بر این گردون
ببین به شکل بنی آدم آمدست برون!
میرزاده عشقی » نمایشنامه » نمایشنامهٔ ایدآل پیرمرد دهگانی یا سه تابلوی مریم » بخش ۴ - تابلوی سوم: سرگذشت پدر مریم و ایدآل او
زبان میان دهانش، به جنبش آمد چون
زبان نبود بُد آن سرخ گوشت، بیرقِ خون
بشد سپس سخنانی، از آن دهان بیرون
که دیدم آتیهٔ سرزمینِ افریدون: