فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶ - در مدح امیرابویعقوب یوسف بن سبکتگین گوید
چو سیر گشت سر نرگس غنوده ز خواب
گل کبود فرو خفت زیر پرده آب
چو سرخ گل بسر اندر کشید سبز ردا
نمود باغ بدان شمعهای خویش اعجاب
ز لاله باغ پر از شمع بر فروخته بود
[...]
ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۲
بفرخی و سعادت بخواه جام شراب
که باز باغ برید از پرند سبز ثیاب
ز رنگ میغ و ز برگ شکوفه پنداری
زمین حواصل پوشید و آسمان سنجاب
بشاخ سوسن نازک قریب شد قمری
[...]
ازرقی هروی » مقطعات » شمارهٔ ۱
خدایگانا ، مهمان بنده بودستند
تنی دو ، دوش ، به نقل و نبید و رود و کباب
به طبع خرم و خندان شراب نوشیدند
که بر خماهن گردون فروغ زد سیماب
نه بر مزاج یکی دست یافت گرمی می
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - در مدح ابوالمظفر سرخاب
شده است بلبل داود و شاخ گل محراب
فکنده فاخته بر رود و ساخته مضراب؟
یکی سرود سراینده از ستاک سمن
یکی زبور روایت کننده از محراب
نگر که پردر گردید آبگیر بدانکه
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶ - در مدح امیر جستان و ابوالمعالی در عید قربان
فراز ماه بتا زلف مشگبوی متاب
متاب زلف و دل ما بداغ مهر متاب
و گر بتابی زلف و دلم بتابد روی
بجای دل تن و جانم بتاب و زلف متاب
رخت بگونه عناب خورده آن عنب
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰ - در مدح میر سید ابوالفضل جعفربن علی
نسیم آب بماند ببوی عنبر ناب
سرشگ ابر بماند بلؤلؤ خوشاب
گرفت باز کنون لاله برک جای ترنج
گرفت باز کنون عندلیب جای غراب
خروش بلبل بر شاخ گل بوقت سحر
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷ - در مدح فضل بن قاورد
زبانت سائل پرسنده، را بفضل جواب
بیانت دعوت خواهنده را بجود مجیب
لبیبی » ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی » شمارهٔ ۶ - به شاهد لغت پریسای، پری افسای، یعنی آنکه افسون خواند از برای تسخیر جن
گهی چو مرد پریسای گونه گونه صور
همی نماید زیر نگینه لبلاب
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴ - ستایش سلطان ظهیرالدوله ابراهیم
مرا ازین تن رنجور و دیده بی خواب
جهان چو پر غرابست و دل چو پر ذباب
ز بهر تیرگی شب مرا رفیق چراغ
ز بهر روشنی دل مرا ندیم کتاب
رخم چو روی سطرلاب زرد و پوست بر او
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶ - در مدح سیف الدوله محمود
چو باغ گشت خراب از خزان نماندش آب
نماند آب مرآنجای را که گشت خراب
چو شد رحایی کافور سوده بیخت فلک
گر آب ریخت کجا داشت گردش دولاب
دو چشم روشن بگشاد نرگس از شرمش
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷ - هم در مدح سیف الدوله محمود
بخاست از دل و از دیده من آتش و آب
که دید سوخته و غرقه جز من اینت عجاب
از آتش دل و از آب دیده در دل و چشم
همی نیاید فکرت همی نگنجد خواب
خیال دوست همه روز در کنار منست
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸ - در ستایش سلطان محمود
هوای روشن بگرفت تیره رنگ سحاب
جهان گشته خرف بازگشت از سرشاب
جهان چو یافت شباب ای شگفت گرم و ترست
مزاج گرم وتر آری بود مزاج شباب
روان شده است هوا را خوی و چنان باشد
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰ - وصف بهار و ستایش سیف الدوله محمود
مگر مشاطه بستان شدند با دو سحاب
که این ببستش پیرایه وان گشاد نقاب
به در و گوهر آراسته پدید آمد
چو نوعروسی در کله از میان حجاب
برآمد ابر به کردار عاشق رعنا
[...]
عمعق بخاری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - در مدح شمسالملک نصر
نماز شام، چو پنهان شد آتش اندر آب
سپهر چهره بپوشید زیر پر غراب
چو بر کشید سر از باختر علامت شب
فرو کشید عَلَمدار آفتاب طناب
هوا نهان شد در زیر خیمه ازرق
[...]
ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸ - در مدح سیف الدوله محمود ابراهیم
بدیع نیست به شب دیدن ستاره در آب
بروز بین که سپهری است پر ستاره بر آب
زمین چو آینه صورت نمای گشت مگر
ز گل نماند میان هوا و آب حجاب
گل غنوده به بوی از بهشت یافته بهر
[...]
ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - در مدح بونصر پارسی
قبول یافت ز هر هفت اختر آتش و آب
وجیه گشت بهر هفت کشور آتش و آب
ازین چهار مصدر که آخشیجانند
قویترند همین دو مصدر آتش و آب
هوا که بیند خشگ و زمین که بیند تر
[...]
ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - (در مدح عمیدالدولة عمدة الکتاب)
گه رحیل چو بگذاشتم همی اسباب
ز آب دیده همی گشت گرد من گرداب
دل از وداع رفیقان چو دیگ بر آتش
تن از غریو عزیزان چو مرغ در مضراب
پی عزیمت من سست چون پی ناقه
[...]
امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۴
چو آتش فلکی شد نهفته زیر حجاب
زدود بست فلک بر رخ زمانه نقاب
درآمد از در من برگرفته دلبر من
ز روی خویش نقاب و ز موی خویش حجاب
خبر گرفته که من بر عزیمت سفرم
[...]
امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۶
به فال فرّخ و عزم درست و رأی صواب
سفر گزیدم و کردم سوی رحیل شتاب
نماز شام که از شب نقاب بست هوا
رسید نزد من آن آفتاب مشک نقاب
روان او شده بیبند و جَعد او پُربند
[...]
امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۷
شدست باغ پر از رشتههای در خوشاب
شدست راغ پر از تودههای عنبر ناب
به باغ و راغ مگر ابر و باد داشتهاند
به توده عنبر ناب و به رشته درِّ خوشاب
چمن شدست چو محراب و عندلیبب همی
[...]