گنجور

شیخ بهایی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳

 

اگر کنم گله من از زمانهٔ غدار

به خاطرت نرسد از من شکسته غبار

به گوش من، سخنی گفت دوش باد صبا

من از شنیدن آن، گشته‌ام ز خود بیزار

که بنده را به کسان کرده‌ای شها! نسبت

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱

 

شبی ز تیرگی دل سیاه گشت چنان

که صبح وصل نماید در آن، شب هجران

شبی، چنانکه اگر سر بر آورد خورشید

سیاه روی نماید چو خال ماهرخان

ز آه تیره‌دلان، آنچنان شده تاریک

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۴

 

کس از براى زمستان نخواست سایه‌ى بید

کسى ز شدت گرما برِ آفتاب نرفت

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۴

 

بیا و ترک تعلق کن و به عیش گراى

که کاف ترک تعلق، کلید هر گنج است

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۱۳

 

زبان بریده بکنجى نشسته صم بکم

به از کسى که نباشد زبانش اندر حکم

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۲۳

 

زبان بریده بکنجى نشسته صم بکم

به از کسى که نباشد زبانش اندر حکم

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش دوم - قسمت دوم

 

مریض عشق اگر صد بود علاج یکی است

مرض یکی و طبیعت یکی، مزاج یکی است

تمام طالب وصلیم و وصل می طلبیم

اگر یکیم و اگر صد که احتیاج یکی است

بجز فساد مجو وحشی از طبیعت دهر

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش سوم - قسمت اول

 

میان مجلس رندان حدیث فردا نیست

بیار باده که حال زمانه پیدا نیست

دگر زعقل حکایت به عاشقان منو یس

برات عقل بدیوان عشق مجرا نیست

نگاهدار ادب در طریق عشق و مترس

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش سوم - قسمت دوم

 

اگر بدست اشارت کنی به جانب من

پرد بسوی تو روحم چو مرغ دست آموز

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول

 

غم زمانه خورم یا فراق یار کشم

به طاقتی که ندارم، کدام بار کشم؟

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول

 

حسن، دعای تو گر مستجاب نیست مرنج

تو را زبان دگر و دل، دگر دعا چه کند؟

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول

 

خوش آن که از تو جفائی ندیده می گفتم

فرشته خوی من آیا ستمگری داند؟

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول

 

به گرد خاطرم ای خوشدلی، چه می گذری

کدام روز مرا با تو آشنائی بود؟

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول

 

به عاشقان جگر چاک چون رسی اهلی؟

به یک دو چاک که در جیب پیرهن کردی

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول

 

به جز هلاک خودش آرزو نباشد هیچ

کسی که یافت چو پروانه ذوق جانبازی

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش اول - قسمت دوم

 

شدم به عشق تو مشهور و نیستم خوشحال

که هر که دید مرا آورد ترا به خیال

اگر دلدار جلوه کند، با کدامین چشم بینمش ؟

وی را با چشم او باید دید تا جز او به دیده نیاید

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش دوم - قسمت دوم

 

اگر دل از غم دنیا جدا توانی کرد

نشاط و عیش بباغ بقا توانی کرد

و گر بآب ریاضت برآوری غسلی

همه کدورت دل را صفا توانی کرد

زمنزلات هوس گر برون نهی قدمی

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش پنجم

 

بساط سبزه لگدکوب شد به پای نشاط

ز بس که عارف و عامی به رقص برجستند

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش پنجم

 

مگو که نغمه سرایان عشق خاموش اند

که نغمه نازک و اصحاب پنبه در گوش اند

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش دوم - قسمت دوم

 

لبت به خنده مرا می کشد چه بدبختم

که داده خوی اجل بخت من مسیحا را

شیخ بهایی
 
 
۱
۲
۳