گنجور

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳

 

خدایگانا من بنده آنکسم که بصدق

فریضه دارم بر خویشتن سجود ترا

تو آن کسی که به تحقیق آفریده خدای

پی نمایش انصاف خود وجود ترا

من آنکسم که بسی با شتاب پیمودم

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲ - امام محمد زکریا

 

محمد زکریا طبیب رازی را

که فیلسوف عجم بود و اوستاد عرب

به فن فلسفه و طب و کیمیا و نجوم

حساب و هندسه موسیقی و فنون ادب

چنان یگانه شمردند فاضلان جهانش

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳

 

همیشه شمس به قصد تو گشته یار زحل

هماره ماه برغم تو خفته در عقرب

حکیم با هنر از طعن آن حریف ظریف

غریق بحر الم شد حریق نار غضب

بگفت اینهمه دانم ولیک بختم نیست

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۰

 

شنیده‌ام چو سلیمان به تخت داد نشست

خرد به درگهش استاد و چشم فتنه بخفت

ز دور دید که گنجشک نر به جفت عزیز

ترانه‌خوان و سرود آنچنان که شاه شنفت

من این رواق سلیمان توانم از منقار

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۲ - در ستایش فارس

 

به گرد پارس حصاری ز پارسا گردست

که عشق آنجا معمار و عقل شاگردست

در آن رواق مثلث به روزگار دراز

گروهی از خرد و هوش و جان دل گردست

بهشت را نستانم بگردی از ره فارس

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۳ - قطعه

 

مثل زنند خری را که زیر بار گران

ز پا فتاد و از او خر خدای ناراضیست

حکایت من و دیوان داد و داد رئیس

نظیر آن شد و ایزد میان ما قاضیست

مرا تاسف ماضی بود به مستقبل

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۷

 

گرفتن زن و افعی بسی بود آسان

خلاف داشتن آن که مشکل آید و سخت

زنان بگردن گردان بسخره طوق زنند

چو مار گرزه که پیچد همی بشاخ درخت

اگرت هیچ خرد باشد از زنان بگریز

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۹

 

شنیده ام که ازین خطه دیر گاهی علم

سفر گزید و سبک رخت عافیت بربست

گسست رشته پیوند خود ز مشرقیان

به باختر شد و با اهل غرب در پیوست

ز شمع چهره وی بزم غیر روشن شد

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۲ - شاه و وزیر و گربه دست آموز

 

شنیده ام که شهی با وزیر خود میگفت

که علم و فضل کلید خزانه هنر است

درخت تلخ ز پیوند تربیت در باغ

به میوه شکرین جاودانه بارور است

وزیر گفت سرشت ستوده باید از انک

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۷ - در وجه تسمیه بورانی

 

شنیده ام که ز کشک و کدو برانی را

کنیز مطبخ « بوران » برای مامون پخت

هر آنکه زان پس آمخت و پخت بورانی

ز دست پخته خالیگران وی آمخت

کنون سزد که برانی خوران ترانه کنند

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۸ - در تهنیت وزارت دربار امیر بهادر جنگ ۱۳۲۲

 

ایا امیر جوان بخت شاد زی که کنون

امارت تو همی گشته با وزارت جفت

سروش غیب بهر بامداد مژده دهد

ترا که دیده روشن به شام تیره نخفت

نوید این کرم خسروانه هر که شنید

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۴ - در وجه تسمیه مهلبی

 

مهلب ابن ابی صفره میرزادی را

شنیده ام که زبونی رسید از قولنج

برای داوری این درد ریخت زر چندان

که گشت جمله تهی خانمان و کیسه و گنج

بپخت فرنیش از شیر گاو و قند و برنج

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۸ - ادیب الممالک

 

خدا یگانا از دستبرد چرخ دغل

سه سال نام من از نامه ی جهان گم شد

چو از صحیفه ایام محو شد نامم

دلم چو دیده ز اندیشه در تلاطم شد

برای یافتن وی بدست باد صبا

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۲

 

چو از جهان به جنان شد علی اکبر خان

ز ماتمش همه افکار و دل دو نیم شدند

فزود امیری دنبال غم به مصرع و گفت

هزار حیف که یک دودمان یتیم شدند

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۳ - تقریظ بر کتاب گوهر خاوری

 

به نام خسروی این داستان کنم آغاز

که نام فرخش آغاز هر سخن باشد

خدایگان جهان شه مظفر آنکه سپهر

پی نمازش چون پیش بت شمن باشد

زمین ایران سر سبز و دلگشا چمنی است

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۴

 

پرنس ارفع دولت جهان هوش و خرد

که تابد از رخ زیبایش فره ایزد

ستم گریخت ز دادش چنانچه می بگریخت

ز نام یزدان پتیاره و هریمن و دد

چنانکه کلک و زبانش ز هر بدی دور است

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۲

 

حکایت من و این کدخدا در این سامان

بگویم ار چه دل از گفتنش پریشان شد

نظیر قصه آن شاهباز سلطانی است

که در خرابه به مهمان سرای بومان شد

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۷ - تهنیت

 

جهان فضل و کرم ای که وحش و طیر مدام

به پیشگاه تو هستند در نماز اندر

خروس جنگل گیلان دویده با یک پای

به خوان نعمت آن کیش فحل مازندر

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۱ - در مدح حضرت امیر «ع » به پارسی خالص

 

شهی که موردم تیغش اژدهائی بود

هژبر پیکر و جادوکش و نهنگ اوبار

توانم او را خواند آفتاب اگر شاید

کز آفتاب بتابد ستاره هفت و چهار

گه کشیدن بیرنگ آسمان کبود

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۷

 

ز«ده مویز» کسی کو طلب کند گندم

چو ابلهی است که جوید ز یاسمین گشنیز

مویز زاده تاک است و نان سلاله خاک

نژاد خاکی خوار است و نسل تاک عزیز

به حکم آنکه خدایم ز اولین فطرت

[...]

ادیب الممالک
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode