گنجور

یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۱۰ - به میرزا اسمعیل هنر نگاشته

 

ز روزگار بنالیدمی به مردم ازین پس

بر آن سرم که ز مردم به روزگار بنالم

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۲۷ - به پیشخدمت نواب سیف الله میرزا نگاشته

 

گمان رفتن جان شد مرا یقین که تو رفتی

نعوذ بالله اگر جان رود چنین که تو رفتی

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۳۵ - از قول مادر جلال الدین میرزا به فخرالدوله نگاشته

 

گمان رفتن جان شد مرا یقین که تو رفتی

نعوذ بالله اگر جان رود چنین که تو رفتی

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۴۱ - از قول نواب سیف الله میرزا به نواب اسدالله میرزا نگاشته

 

سواره رفتی و سودم جبین به راه تو چندان

که شد نشان سم اسب و ماند نقش جبینم

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۴۳ - از قول علی اکبر خان دامغانی به نامزد او نگاشته

 

ز سعی من چه گشاید تو ره به خویشتنم ده

که چشم عقل ضعیف است بی چراغ هدایت

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۴۴ - ایضا از قول علی اکبر خان دامغانی نگاشته

 

هزار بادیه سهل است با وجود تو رفتن

اگر خلاف کنم سعدیا به سوی تو باشم

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۶۳

 

سواره رفتی و سودم جبین به راه تو چندان

که شد نشان سم اسب و ماند نقش جبینم

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۸۱

 

وزیر شاهی و صداسب پیل تن به کمندت

پیاده رخ به ره آورده ام ز حسرت و ماتم

یغمای جندقی
 
 
sunny dark_mode