گنجور

محمد کوسج » برزونامه (بخش کهن) » بخش ۲۱ - گفتار در گرفتار شدن گیو گودرز به دست سوسن به صحرای ایران

 

دگر باره سوسن خروشی شنید

که گفتی زمین را همی بردرید

سر سروان گیو گودرز راد

همی تاخت هر سوی بر سان باد

خروشان و جوشان چو شیر ژیان

[...]

محمد کوسج
 

محمد کوسج » برزونامه (بخش کهن) » بخش ۲۲ - گفتار در گرفتار شدن گستهم به دست سوسن رامشگر

 

چو مر گیو را برد پرخاشخر

پدید آمد از دور بار دگر

ستور و خروش و همیدون سوار

درخشیدن تیغ آهن گزار

ز مستی خروشنده چون شیر نر

[...]

محمد کوسج
 

محمد کوسج » برزونامه (بخش کهن) » بخش ۲۳ - رزم پیلسم با بیژن و گرفتار شدن بیژن به دست او

 

چو از تیره شب نیمه ای در گذشت

ستاره ز گردنده گردون بگشت

خروشی به گوش آمدش چاره گر

بدان سان که گوش ورا کرد کر

یکی گرزه گاو پیکر به دست

[...]

محمد کوسج
 

محمد کوسج » برزونامه (بخش کهن) » بخش ۲۴ - گفتار در مناظره کردن فرامرز دستان سام با پیلسم

 

فرامرز کز پیش رستم برفت

پی اسب گردان ایران گرفت

به کردار دریای کین بر دمید

همی راند تا نزد خیمه رسید

نگه کرد و دید اندر آن ساده دشت

[...]

محمد کوسج
 

محمد کوسج » برزونامه (بخش کهن) » بخش ۲۵ - گفتار در جنگ کردن دستان سام با پیلسم و آمدن رستم در آن رزمگاه با سپاه

 

چو بشنید ازو این سخن زال زر

بدو گفت کای ترک پرخاشخر

تو را تیغ باید که بران بود

چه باشد گرش نرخ ارزان بود

به پیری کنون آنت آرم به روی

[...]

محمد کوسج
 

محمد کوسج » برزونامه (بخش کهن) » بخش ۲۶ - گفتار در رزم رستم با پیلسم و رسیدن فرامرز با لشکر

 

وزین روی رستم چو شیر ژیان

بیامد بر پیلسم در زمان

به تندی برو تیر باران گرفت

کمند و کمان سواران گرفت

چو پیکار او دید ترک دلیر

[...]

محمد کوسج
 

محمد کوسج » برزونامه (بخش کهن) » بخش ۲۷ - آمدن فرامرز لشکر آوردن از سیستان رزم رستم و پیلسم سقلابی

 

چو دستان فرامرز یل را بدید

رخ پهلوان همچو گل بشکفید

(بدو گفت کای بچه نره شیر

بدین سان بود ساز مرد دلیر)

(سپه را بر آیین گردان بدار

[...]

محمد کوسج
 

محمد کوسج » برزونامه (بخش کهن) » بخش ۲۸ - گفتار در رزم برزو و دستان و رسیدن افراسیاب با لشکر در آن رزمگاه قسمت اول

 

چو از روز یک نیمه بگذشت راست

ز سوی بیابان یکی گرد خاست

که گیتی از آن گرد تاریک شد

شب تیره با روز نزدیک شد

نگه کرد دستان بدان تیره گرد

[...]

محمد کوسج
 

محمد کوسج » برزونامه (بخش کهن) » بخش ۲۹ - گفتار در رزم برزو و دستان و رسیدن افراسیاب با لشکر در آن رزمگاه قسمت دوم

 

چو بشنید زو پیلسم این سخن

بپیچید از درد مرد کهن

نه بر کام ما بود امروز کار

ندانم چه دارد به دل روزگار

بگفت این و برگاشت از وی عنان

[...]

محمد کوسج
 

محمد کوسج » برزونامه (بخش کهن) » بخش ۳۰ - جنگ رستم زال زر با پیلسم سقلابی قسمت اول

 

وز آن پس به اسب اندر آمد چو باد

ز یزدان نیکی دهش کرد یاد

کمانی به بازو و گرزی به دست

همی تاخت هر سوی چون پیل مست

کمندی به فتراک بر شصت خم

[...]

محمد کوسج
 

محمد کوسج » برزونامه (بخش کهن) » بخش ۳۱ - جنگ رستم زال زر با پیلسم سقلابی قسمت دوم

 

بر آورد برزوی شمشیر تیز

تن پیلسم کرد پس ریز ریز

ز شادی زواره فرامرز و زال

به گردنده گردون بر آورد یال

همه نامداران ایرانیان

[...]

محمد کوسج
 

محمد کوسج » برزونامه (بخش کهن) » بخش ۳۲ - آرزوی خواستن برزوی از کیخسرو بن سیاوخش

 

چو رستم چنین گفت برزوی شیر

بیامد به نزدیک شاه دلیر

به یک دست خنجر به یک دست خاک

زده جامه رزم بر تنش چاک

چنین گفت برزوی با شهریار

[...]

محمد کوسج
 

محمد کوسج » برزونامه (بخش کهن) » بخش ۳۳ - بیرون آوردن پهلوانان ایران از بند پیلسم

 

فرامرز چون دید خالی حصار

بغرید مانند شیر شکار

به لشکر چنین گفت اندر روید

بدان نامداران یکی بنگرید

ببینید تا خود چگونه شدند

[...]

محمد کوسج
 
 
۱
۲
sunny dark_mode