عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۳ - بیرون رفتن ورقه از شهر یمن به جنگ کردن
شهانشاه بحرین و آن عدن
بگفتند ازین سان فراوان سخن
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۳ - بیرون رفتن ورقه از شهر یمن به جنگ کردن
کی ای شه سواران لشکرشکن
سواران بحرین و آن عدن
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۳ - بیرون رفتن ورقه از شهر یمن به جنگ کردن
همی کشت تا از سپاه عدن
به شمشیر کم کرد شست و سه تن
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۳ - بیرون رفتن ورقه از شهر یمن به جنگ کردن
همان خوار مایه سپاه یمن
فگندند تن بر سپاه عدن
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۳ - بیرون رفتن ورقه از شهر یمن به جنگ کردن
سر میر بحرین و شاه عدن
گسسته ز جان و بریده ز تن
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۳ - بیرون رفتن ورقه از شهر یمن به جنگ کردن
فگندند بر دشمنان خویشتن
صف آشوب گردان لشکر شکن
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۴ - رفتن شاه شام به دیدن گلشاه
هلال آن کجا بابک سرو بن
همی راند با شاه شام این سخن
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۴ - رفتن شاه شام به دیدن گلشاه
نبودی مرو را بجز این سخن
هر آنکه کی گفتی ز یار کهن
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۴ - رفتن شاه شام به دیدن گلشاه
اگر ورقهٔ بی دل خسته تن
به نزد من آید ستاند ثمن
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۴ - رفتن شاه شام به دیدن گلشاه
که گر ورقه آگه شود زین سخن
شود راست با مردمان کهن
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۹ - بردن گلشاه به شام
چنان چون بود عادت مرد و زن
که در جامه خسبند شادان دو تن
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۴ - آگاهی ورقه از مکرعم
بگفتش کز احوال آن سرو بن
نمی خواستم راند با تو سخن
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۶ - دیدن ورقه و گلشاه یکدیگر را
نشستند و راندند چندان سخن
بکردند نو رازهای کهن
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۶ - دیدن ورقه و گلشاه یکدیگر را
ولیکن ز شوی تو ای سروبن
شکوهم فزون زین نگویم سخن
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۶ - دیدن ورقه و گلشاه یکدیگر را
بود نیز کش خوش نیاید که من
بوم با تو یک جای ای سیم تن
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۷ - بازگشتن ورقه از شام
همی خواست با ورقه راندن سخن
که بر ورقه نو گشت رنج کهن
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴۴ - رفتن شاه شام با گلشاه بر سر گور ورقه
ز برنا و پیر و ز مرد و ز زن
بگردش درون ساخته انجمن