عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۲ - شب و روز کردش برفتن شتاب
گرفتند شهر یمن را حصار
شب و روزشان نیست جز کارزار
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۳ - بیرون رفتن ورقه از شهر یمن به جنگ کردن
بگرد وی اندر سواری هزار
خروشان به کردار موج بحار
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۳ - بیرون رفتن ورقه از شهر یمن به جنگ کردن
ولیک ار به مثل این نبهره سوار
نهنگ نبردست و شیر شکار
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۳ - بیرون رفتن ورقه از شهر یمن به جنگ کردن
نبد لشکر ورقه بیش از هزار
سواران گردن کش و نامدار
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۴ - رفتن شاه شام به دیدن گلشاه
به بالا و روی آن بت قندهار
شد اندر عرب سر به سر نامدار
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۴ - رفتن شاه شام به دیدن گلشاه
ز هجران گلشاه بد بی قرار
چو بازارگانان بر آراست کار
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۴ - رفتن شاه شام به دیدن گلشاه
ندیده ورا گشته بد بی قرار
چو دیدش، بدل عاشقی گشت زار
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۴ - رفتن شاه شام به دیدن گلشاه
ز بس زر و سیم وز بس کار و بار
بهین شد همی مرو را روزگار
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۷ - بگفت این و بر دوست بگریست زار
بگفت این و بر دوست بگریست زار
کنار از مژه کرد دریا کنار
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۸ - مرو را جهازی نکو ساختند
بگو کز تو این بد مرا یادگار
بد این یادگارت مرا غمگسار
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۹ - بردن گلشاه به شام
بیاورد رخت و برآویخت بار
چو شد یار با آن نو آیین نگار
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۹ - بردن گلشاه به شام
که بروی چنان عاشقی بود زار
که بی او نبودش زمانی قرار
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۱ - بازگشتن ورقه به حی بنی شیبه
همی گفت وزدیدگان سیل بار
یکی شعر گفت از غم عشق یار
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۲ - شعر گفتن ورقه در هجر گلشاه
ندانم همی زین بتر روزگار
کی بر جانم آمد بر نخست کینه آر
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۳ - زاری کردن ورقه
به عم گفت ورقه که ای بختیار
مرا تازیم زن نیاید به کار
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۴ - آگاهی ورقه از مکرعم
به نزدیک عم آمد آن دل فکار
بدو گفت ای عم ناباک دار