گنجور

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱

 

منوچهر یک هفته با درد بود

دو چشمش پر آب و رخش زرد بود

به هشتم بیامد منوچهر شاه

به سر بر نهاد آن کیانی کلاه

همه پهلوانان روی زمین

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲

 

کنون پرشگفتی یکی داستان

بپیوندم از گفتهٔ باستان

نگه کن که مر سام را روزگار

چه بازی نمود ای پسر گوش دار

نبود ایچ فرزند مر سام را

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۳

 

یکایک به شاه آمد این آگهی

که سام آمد از کوه با فرّهی

بدان آگهی شد منوچهر شاد

بسی از جهان آفرین کرد یاد

بفرمود تا نوذر نامدار

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۴

 

چنان بد که روزی چنان کرد رای

که در پادشاهی بجنبد ز جای

برون رفت با ویژه‌گردان خویش

که با او یکی بودشان رای و کیش

سوی کشور هندوان کرد رای

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۵

 

چنان بد که مهراب روزی پگاه

برفت و بیامد از آن بارگاه

گذر کرد سوی شبستان خویش

همی گشت بر گرد بستان خویش

دو خورشید بود اندر ایوان او

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۶

 

ورا پنج ترک پرستنده بود

پرستنده و مهربان بنده بود

بدان بندگان خردمند گفت

که بگشاد خواهم نهان از نهفت

شما یک به یک رازدار منید

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۷

 

پرستنده برخاست از پیش اوی

بدان چاره بی‌چاره بنهاد روی

به دیبای رومی بیاراستند

سر زلف برگل بپیراستند

برفتند هر پنج تا رودبار

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۸

 

رسیدند خوبان به درگاه کاخ

به دست اندرون هر یک از گل دو شاخ

نگه کرد دربان برآراست جنگ

زبان کرد گستاخ و دل کرد تنگ

که بی‌گه ز درگاه بیرون شوید

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۹

 

چو خورشید تابنده شد ناپدید

در حجره بستند و گم شد کلید

پرستنده شد سوی دستان سام

که شد ساخته کار بگذار گام

سپهبد سوی کاخ بنهاد روی

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۰

 

چو خورشید تابان برآمد ز کوه

برفتند گردان همه همگروه

بدیدند مر پهلوان را پگاه

وزان جایگه برگرفتند راه

سپهبد فرستاد خواننده را

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۱

 

چو برخاست از خواب با موبدان

یکی انجمن کرد با بخردان

گشاد آن سخن بر ستاره شمر

که فرجام این بر چه باشد گذر

دو گوهر چو آب و چو آتش به هم

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۲

 

میان سپهدار و آن سرو بن

زنی بود گوینده شیرین سخن

پیام آوریدی سوی پهلوان

هم از پهلوان سوی سرو روان

سپهدار دستان مر او را بخواند

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۳

 

چو آمد ز درگاه مهراب شاد

همی کرد از زال بسیار یاد

گرانمایه سیندخت را خفته دید

رخش پژمریده دل آشفته دید

بپرسید و گفتا چه بودت بگوی

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۴

 

پس آگاهی آمد به شاه بزرگ

ز مهراب و دستان سام سترگ

ز پیوند مهراب وز مهر زال

وزان ناهمالان گشته همال

سخن رفت هر گونه با موبدان

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۵

 

به مهراب و دستان رسید این سخن

که شاه و سپهبد فگندند بن

خروشان ز کابل همی رفت زال

فروهشته لفج و برآورده یال

همی گفت اگر اژدهای دژم

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۶

 

چو در کابل این داستان فاش گشت

سر مرزبان پر ز پرخاش گشت

برآشفت و سیندخت را پیش خواند

همه خشم رودابه بر وی براند

بدو گفت کاکنون جزین رای نیست

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۷

 

چو شد ساخته کار خود بر نشست

چو گردی به مردی میان را ببست

یکی ترگ رومی به سر بر نهاد

یکی باره زیراندرش همچو باد

بیامد گرازان به درگاه سام

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۸

 

پس آگاهی آمد سوی شهریار

که آمد ز ره زال سام سوار

پذیره شدندش همه سرکشان

که بودند در پادشاهی نشان

چو آمد به نزدیکی بارگاه

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۹

 

بفرمود تا موبدان و ردان

ستاره‌شناسان و هم بخردان

کنند انجمن پیش تخت بلند

به کار سپهری پژوهش کنند

برفتند و بردند رنج دراز

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲۰

 

چنین گفت پس شاه گردن فراز

کزین هر چه گفتید دارید راز

بخواند آن زمان زال را شهریار

کزو خواست کردن سخن خواستار

بدان تا بپرسند ازو چند چیز

[...]

فردوسی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode