ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣١٨
هر که را داد نعمتی ایزد
او ازو نی چشاند و نه چشد
ملک الموت را بقا بادا
تا ز قهرش بیکنفس باشد
وانکه آنرا بسان جان دارد
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣٢٨
کار چون سخت گشت بر بنده
فضل حق زود دستگیر شود
چون ببرد طمع ز نصرت خلق
ایزدش بیگمان نصیر شود
چون کمان گر چه کج نماید کار
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣۴٠
گر نبندی کمر بخدمت خود
خدمت دیگرانت باید کرد
در همه کارها چه نیک و چه بد
فکر سود و زیانت باید کرد
در همه جا و در همه مورد
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣۴٣
گر کریمی به دولتی برسد
دشمنان را همیشه بنوازد
ور لئیمی سعادتی یابد
دوستان را به کل براندازد

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣۴۴
گر تو یادم کنی و ور نکنی
من ز اخلاص کم نخواهم کرد
دسترس نیستم ببد عهدی
ور بود نیز هم نخواهد کرد

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣۴٧
گر بمثقال ذره ئی بد و نیک
آورد فعلت از عدم بوجود
در قیامت جزاش خواهی یافت
پس ببین تا چه میکنی محمود

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣۵۴
مرد باید بهر کجا باشد
عزت خویشتن نگهدارد
خود پسندی و ابلهی نکند
هر چه کبر و منی است بگذارد
بطریقی رود که مردم را
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣۵۵
مرد فرزانه کز قضا ترسد
عجب ار فکر او خطا نبود
زانکه اینحال از دو بیرون نیست
یا قضا هست یا قضا نبود
گر قضا هست جهد نیست مفید
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣۵٨
مرد باید که در جهان خود را
همچو شطرنج باز پندارد
هر چه بیند از آن خصم برد
و آنچه دارد نگاه میدارد

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣۶٨
نه بکوشش در است روزی خلق
نه بجد و بجهد داد ستند
از تکاپوی رزق نگشاید
گر چه مردم در آن فتادستند
بی بر و بار ماند برگ چنار
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣٧١
هر که در اصل بد نهاد افتاد
هیچ نیکی ازو مدار امید
ز آنکه هرگز بجهد نتوان کرد
از کلاغ سیاه باز سفید
دون پرستی مکن که می نشود
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣٧٣
هر بلا کز قضای بد باشد
ببزرگان روزگار رسد
می نبینی که صرصر ار بورزد
چون بر اطراف جویبار رسد
سروهای کهن ز جا بکند
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣٧٨
هیچ رنجی بتر ز غربت نیست
گرچه کامل شود به غربت مرد
خاصه آن ساعتی که بر سر راه
دوستانرا وداع باید کرد

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣٧٩
هر که از بهر خود نگفت سخن
بهر غیرش سخن بجان شنوند
اهل عالم همه کشاورزند
هر چ کارند هم چنان دروند

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣٨٠
هر که دل بر اصابت خیرات
ببد و نیک مطمئن نکند
و آنکه در طبع خویشتن چو ضمیر
مهر اصحاب مستکن نکند
گر نمیرد ببایدش کشتن
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣٨٢
هر چه رزق تو باشد ای درویش
بیقین دان کسی نخواهد خورد
و آنچه روزی دیگران باشد
نتوانی بجهد حاصل کرد
چون چنین است پس نداشت خرد
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣٩٠
ای شهنشاه بختیار که هست
در همه کار دولتت یاور
هرکجا رایت تو روی آرد
نصرت ایزدش بود رهبر
شهریاران نهند بهر شرف
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣٩٢
ای پسر همنشین اگر خواهی
همنشینی طلب ز خود بهتر
ز آنکه در نفس همدم از همدم
نقش پیدا شود بخیر و بشر
مثل اخکر که با همه گرمی
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣٩٩
ای نسیم سپیده دم بر خیز
وز سر لطف یک قدم بردار
رو بدرگاه قدوه النقبا
فخر آل محمد مختار
بحر دانش علاء دولت و دین
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴٠۶
بر بساط امیر عز الدین
قصه ئی راست میکنم تقریر
بنده مانند مهره یکتا
مانده در ششدر خمار اسیر
بزیادت نمیدهم زحمت
[...]
