گنجور

 
۱
۲
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۹

 

مرحبا ساقی خجسته جمال

از جمالت دو کون مالامال

به ترازوی اجر سنجیده

نشئه را قدر و جرعه را مثقال

می تو در شریعت تو حرام

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۲

 

سوخت چون شمع پای تا بسرم

شد تنم جمله مایه نظرم

در صبحم به روی نگشایند

بر شبم خنده می زند سحرم

من که بر گلبن آشیان دارم

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۶

 

حسن از خط شود قوی بازو

یار نوخط خوش است و …ـو

از نظر خط حجاب بردارد

گرچه از خط نقاب سازد رو

مرشدت به جوان که این مثل است

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۴

 

آب رز در خم آتشین نشده

سیر ازو خاک جرعه چین نشده

ته این لعل دردآمیزست

در نگین خانه خوش نشین نشده

مزه نگرفته ای ز میکده ای

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۶

 

دل بر این ناخوش آشیانه منه

چشم بر شفقت زمانه منه

ناگهان می زنند طبل رحیل

رخت خود جز بر آستانه منه

تا کفافی و شاهدی باشد

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۲

 

بر دماغم دویده شیدایی

خردم را نمانده گنجایی

از جگر دود می رود به سرم

شعله ام حشک مغز و سودایی

شور عشقم دریده پرده عقل

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - یک قصیده

 

هرچه در معرض فنا باشد

دل درو بستن از خطا باشد

مال دنیا تمام عاریت است

عاریت را بقا کجا باشد؟

لیک این عاریت که می گویم

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۷ - یک قصیده

 

بحر پر لؤلؤ معانی را

مشت ارزن بها فرستادم

شبنمی چند چیدم از صحرا

قلزمی را جزا فرستادم

تابش کبریا گرفتم ازو

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۸ - در صفت بنای خانه ممدوح

 

بدر ناهید بزم کیوان جاه

خان فیروز جنگ عبدالاه

چون ز روی شکوه بنشیند

تنگ سازد به دیده جای نگاه

ببر در کوه و شیر در بیشه

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲ - این ترکیب نیز در سوک مفخرالشعرا خواجه حسین ثنایی گفته شده

 

دانش از روزگار بیرون شد

همه کار جهان دگرگون شد

مژه ام از سرشگ دجله فشاند

آستینم ز گریه جیحون شد

ستمی دیدم از اجل کز درد

[...]

نظیری نیشابوری
 
 
۱
۲