ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۱۵ - آیین نصیری
خور و خفتن مجو فسانه مگوی
خاصه آن بانوی که دارد شوی
ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۱۵ - آیین نصیری
در برویش مبند و عذر مجوی
تا نبندد خدا درت بر روی
ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۱۹ - در ضعف پیری و سبب منظوم ساختن آیین نصیری فرماید
نعمت و ناز رخت بسته زکوی
سر بچوگان تن فتاده چو گوی
ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومهها » در تقریظ شاهنامه و مثنویات و قطعات دیگر » شمارهٔ ۱۳ - در ضعف و پیری
نعمت و ناز رخت بسته ز کوی
سر به چوگان تن فتاده چو گوی
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - سرگذشت شاعر در اولین مسافرت او به تهران
روسها چون به مشهد رضوی
قصد کردند بر زیادهروی
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۲ - در نصیحت
ای بهار آنچنان نصیحت گوی
که خدا داند و تو دانی و اوی
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۶ - جواب بهار به ادیب السلطنهٔ سمعین «عطا»
امرای کلام را زین سوی
یک به یک بوسه زن به دست و به روی
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴ - گفتار سوم سبب نظم کتاب
شدم آن لحظه نارسیده به کوی
با طلب کار خویش رویاروی
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۰ - حکایت حاج واعظ قزوینی
چون ز مجلس برون شدیم به کوی
بود هرجا پلیس در تکوپوی
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۳ - تغییر زندان
چون ز محبس کنی نگاه به کوی
هست ایوان بانگ رویاروی
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۲۷ - گفتار پنجم در دین و آیین و صفت وجدان
عرب از این دو اصل گشت قوی
تربیت یافت مردم بدوی
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳۰ - دعوت شوهر زن را به کیش وجدان
به حذر بود ازآن طریقه شوی
وبژه از آن رفیق تازهٔ اوی
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۸ - حکایت محمود غزنوی
چون به شاهی رسید و گشت قوی
کرد تروبج مذهب علوی
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۷ - حکایت در بخل و امساک
منقرض گشته دولت علوی
متزلزل حکومت اموی
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۵ - خطاب به دروغگویان مصلح نما
وان که عیب تو گفت رویاروی
وزحقیقت نگشت یک سرموی
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۸۰ - داستان انقلاب خراسان
پاسبان و سپاهی از هر سوی
با فقیران شدند روباروی