ای درآورده بازی اصلاح
وز تو در ناله تاجر و فلاح
تا تو در بند شهوتی و غضب
از تو ناید به حاصل این مطلب
تا طمع بر تو پادشا باشد
طمع عافیت خطا باشد
هرچه تو ریش بیش جنبانی
دان که افسار خویش جنبانی
این سر و روی و سبلت جنبان
بهر فاطی نمیشود تنبان
مردمانی که از تو آگاهند
همگی مرگت از خدا خواهند
خویش را دایهٔ وطن خوانی
مصلح حال مرد و زن خوانی
لیک از آن دایهای که تا بودست
سر پستان به زهر آلودست
دایه کز کودکش فراغ بود
زو دل باب و مام داغ بود
دور شو ای پلید دامن چاک
دل ما را ز دامن تو چه باک
مثلست این که سوزد از حدثان
مام را قلب و دایه را دامان
تو هم ای دایه زبن هنر بشکن
دل ما سوختی دگر بس کن
ما نخواهیم خیر، شر مرسان
منفعت پیشکش، ضرر مرسان
هرچه سرزنده بود درکشور
زنده کردی به گورشان یکسر
آن که را بود قریهای در نور
وان که را بدکلاتهای به کجور
قصد ملک و دکانشان کردی
بعد از آن قصد جانشان کردی
این به کرمان نشسته بر سر راه
وآن گدایی کند به کرمانشاه
وان که دشتی به دینور دارد
یا به کرمانشه آبچر دارد
سرش از غصه درگریبانست
منزلش کوچه غریبانست
طبرستانیان صاحب فر
همه در ری به دوش هشته تبر
شده تاریک روزگار همه
به گدایی کشیده کار همه
هرکه خود را ز توکنارکشید
سختی از دست روزگارکشید
وان که شد با مظالم تو شربک
ساخت خود را به حضرتت نزدیک
پس ده سال خدمت از دل و جان
یافت پاداش گور یا زندان
وان که عیب تو گفت رویاروی
وزحقیقت نگشت یک سرموی
یا بمیرد به فقر و خونجگری
یاکشد حبس و نفی و دربدری
به خراسان فتد صفاهانی
به صفاهان رود خراسانی
دور از زاد و رود وتوشه و زاد
آن به خرجرد و این به شمسآباد
اهل ملک از توانگر و محتاج
ناف هشتند زیر بار خراج
خانهٔ خاص و عام ویران کشت
همهٔ خانهها خیابان گشت
دکهٔ پیر زال شد میدان
لیک میدان مشق شد دکان
کاخ پیر عجوز تل کردند
پس خریدند و مستغل کردند
به چه کار این همه عقار ترا؟!
وبنهمه مستغل چه کار ترا؟!
پادشا کاو ضیاع گرد آرد
خوبش را پادشاه نپندارد
ورنه کشور ضیاع پادشه است
ملک یکسر ضیاع پادشه است
ملک ضایع، ضیاع شاه، آباد
پادشاهی چنین به ملک مباد
شه کجا ملک خوبش یغما کرد
گربه باشد که زاد بچه و خورد
خسروان ملک خود چنین نبرند
همهٔ گربکان چنین ندرند
جیب مردم ز سیم و زر خالی
پر زرانبار حضرت عالی
به جز از چند صاحب منصب
وآن وزبر و وکیل لامذهب
باقی خلق جمله در تعبند
وز خدا مرگ ظالمان طلبند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر انتقادی به فساد و ظلم حاکمان است و به ویرانی و فلاکت مردم اشاره دارد. شاعر میگوید که حاکم در پی تمایلات شخصی خود است و عافیت مردم را نادیده میگیرد. او تأکید میکند که مردم همواره دچار مشکلات اقتصادی و اجتماعی هستند و کسی که با فساد حاکم مخالفت کند، عاقبت بدی خواهد داشت. در نهایت، شاعر هشدار میدهد که چنین سلطنتی، که فقط به منافع خود میاندیشد و به حقوق مردم توجهی ندارد، باید به زوال برود و مردمان باید دعا کنند که از ظلم رهایی یابند.
هوش مصنوعی: ای کسی که با اصلاح و بهبود خود بازی را آغاز کردهای و صدای نالهی تاجر و کشاورز به خاطر تو بلند شده است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که در اسارت خواستههای نفسانی و خشم خود هستی، از تو نتیجهای حاصل نخواهد شد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که امید به داشتن تو برای من وجود دارد، فکر کردن به آسایش و آرامش اشتباه است.
هوش مصنوعی: هر چه بیشتر در اختیار زندگی و احساسات خودت حرکت کنی و تغییرات ایجاد کنی، بدان که کنترل و هدایت زندگیات را هم همین طور در اختیار داری.
هوش مصنوعی: این سر و شکل و زیبایی من به خاطر فاطی نیست که برای او خود را به زحمت بندم.
هوش مصنوعی: مردمانی که به خوبی تو را میشناسند، با ایمان به خدا برای تو آرزوی مرگ میکنند.
هوش مصنوعی: شما خود را پرورشدهنده و حامی سرزمینتان میدانید و به بهبود وضعیت مردان و زنان در آنجا اهمیت میدهید.
هوش مصنوعی: اما از آن پرورشدهندهای که تا زمانی که بوده، شیرش به زهر آلود است.
هوش مصنوعی: مادری که از فرزندش بینیاز است، دل پدر و مادرش با غم و درد پر است.
هوش مصنوعی: ای موجود پلید، از ما دور شو؛ ما از آلودگی دامن تو هیچ دردی نمیکشیم و دل ما از وجود تو آسیب نمیبیند.
هوش مصنوعی: این مانند این است که دل مادر، از درد فراق فرزند میسوزد و دامن او پر از غم و اندوه میشود.
هوش مصنوعی: ای پرورشدهنده، تو هم لطفاً از زبان هنر بگذر و دیگر دل ما را نسوزان. بس کن!
هوش مصنوعی: ما از تو چیزی جز خیری نمیخواهیم و نمیخواهیم که برای ما بدی بیاوری. اگر سودی برای ما داری، آن را به ما بده، اما نگذار که آسیبی به ما برسد.
هوش مصنوعی: هر چیز زنده و شادابی که در این سرزمین وجود داشت، به یکباره آنان را به خاک سپردی.
هوش مصنوعی: کسی که در یک روستای روشن و نورانی زندگی میکند، و کسی که در مکانی تاریک و نامناسب ساکن است.
هوش مصنوعی: نیت تو در ابتدا تصاحب ملک و کسب و کارشان بود، و پس از آن تصمیم به گرفتن جانشان گرفتی.
هوش مصنوعی: این شخص در کرمان بر سر راهی نشسته و آن شخص دیگری در کرمانشاه گدایی میکند.
هوش مصنوعی: کسی که در دشتهای دینور یا کرمانشاه آب فراوانی دارد، وضعیت بهتری دارد.
هوش مصنوعی: سر او به خاطر غم و اندوه در گلو و گریبانش است و خانهاش در کوچهای است که غم و غریبگی حاکم است.
هوش مصنوعی: طبرستانیان که به خاطر تواناییها و ویژگیهایشان شناخته میشوند، در ری با عزت و افتخار در حال فعالیت و کار هستند.
هوش مصنوعی: روزگار به شدت تیره و تار شده و همه به وضعی افتادهاند که ناچارند دست به گدایی بزنند.
هوش مصنوعی: هر کسی که از تو دوری کند، به سختیهای زندگی دچار خواهد شد.
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر ستمهای تو، خود را به تو نزدیک کرده و در مشکل خود را میسازد و میکوشد، باید به تو پناه ببرد.
هوش مصنوعی: پس از ده سال تلاش سخت و خدمت صادقانه، پاداشی که نصیبش شد یا مرگ است یا زندانی شدن.
هوش مصنوعی: اگر کسی عیبهای تو را رو در رو بیان کند و این ابراز حقیقت به او آسیبی نرساند، او در واقع دوست توست و نگران توست.
هوش مصنوعی: شخص ممکن است به خاطر فقر و سختیهای زندگی بمیرد، یا اینکه به زندان برود و به تبعید و آوارگی دچار شود.
هوش مصنوعی: اگر کسی از صفاهان به خراسان برود، حتماً از خراسان به صفاهان خواهد آمد.
هوش مصنوعی: دور از سرزمین و وسایل زندگی و تجهیزات، آن هزینهها برای سفر است و این مورد به مکان شمسآباد مربوط میشود.
هوش مصنوعی: مردم ملک، چه ثروتمند و چه بیبضاعت، همگی تحت فشار مالیات قرار دارند.
هوش مصنوعی: خانههای خاص و عمومی ویران شدند و حالا تمامی خانهها به خیابان تبدیل شدهاند.
هوش مصنوعی: محل تمرین و نشانهای که زمانی منبع قدرت و شهرت بود، حالا به جایی برای فروش و کسب درآمد تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: مردم یک ساختمان قدیمی و خراب را که به نظر میرسید متعلق به زنی مسن و تنها باشد، به قیمت مناسب خریدند و آن را بازسازی کردند.
هوش مصنوعی: چرا به این همه دارایی و املاک نیاز داری؟ و برای این همه مشغله چه هدفی داری؟
هوش مصنوعی: هر کس که با دقت و توجه بر روی مال و میراث خود کار کند، باید بدانید که ارزش کارش کمتر از شاه نیست و نباید او را کم اهمیت شمرد.
هوش مصنوعی: اگر نبود، کشور فقط زمینهای ضیاع (زراعی) پادشاه است و تمام سرزمین متعلق به اوست.
هوش مصنوعی: ملک خراب و ویران، و زمینهای شاه نابود شده، باعث آبادانی و رونق پادشاهی نمیشوند؛ چنین سرنوشتی برای سرزمین نامناسب است.
هوش مصنوعی: وقتی که شاه، سرزمین زیبا و خوبش را به تاراج میبرد، آیا ممکن است گربهای وجود داشته باشد که بچهاش را فراموش کرده و بخورد؟
هوش مصنوعی: پادشاهان کشور خود را اینگونه اداره نمیکنند، بلکه همه افراد در این کار بهدرستی عمل نمیکنند.
هوش مصنوعی: جیب مردم از طلا و نقره خالی است و خزانه شما پر از ثروت است.
هوش مصنوعی: به جز از تعدادی افراد دارای مقام و مسئولیت و وکیلهایی که به اصول اخلاقی پایبند نیستند.
هوش مصنوعی: همه موجودات در خواب و بیخبری هستند و از طرف خدا، مرگ ستمگران را خواستارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.