×
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۴ - صفت محمد نایی
آن خر کون دریده بیرو را
بزند . . . خواره بانو را
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۴۲ - حکایت و مثل فی لذّة الدنیا مع شدّة العقبی
چون مخنّث بدید هندو را
زو بپرسید و او بگفت او را
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۳۲ - فی تحقیق العشق
چون بدید آن ضعیف آهو را
وآن چنان چشم و روی نیکو را
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۲۳ - فی حفظ اسرارالملک و کفایته و کتمانه
کن مراعات شاهِ بدخو را
چون زن زشت شوی نیکو را
کمالالدین اسماعیل » مثنویات » شمارهٔ ۲ - و قال ایضاً فی هجو شهاب الدّین عمر اللنبانی (مثنوی)
ور ببوید گل سمنبو را
کند از بوی بینوا او را
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۶۵ - در بیان آنکه هر سخن اگرچه مضحکه است و بیحاصل، چون آنرا ولی خدا فرماید گفتن جد محض شود و آن سخن بیفایده پر فایده گردد. و در تقریر آنکه خدای تعالی با پیغمبر فرمود که امت تو از همه امتها بهترند و عنایت در حق ایشان از هرچه بیشتر است از آنکه پیشنیان را به سبب انکارشان هلاک کردم بعضی را به طوفان بعضی را به باد و بعضی را به خسف تا امت تو این همه را بشنوند و ادب گیرند و آنچنان انکار نیارند امت مرحومه از این وجهاند.
گفت خود عکس کن بکش او را
تا بترسم هلم من این خو را
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۱۶ - در بیان آنکه اجرام موجودات از آسمان و زمین و تمامت نقوش و صور، حجاب و پردهٔ عالم غیب و جهان معنیاند. لیکن این پرده بر بیگانگان است نه اولیاء. همچون جوی نیل که در کام سبطیان آب بود و در دهان قبطیان خون. دست آدمی در حق دوست، نوازش و مرهم است و در حق دشمن گرز و زخم است. اکنون اجزای عالم همه آلت حقاند چنانکه هفت اعضاء آلت روحاند؛ پس با کسانی که حق را خوش است ایشان نیز خوشاند و با کسانی که حق خوش نیست ایشان نیز ناخوشاند.
شیر مرکب شود ز خوف او را
سر نهد چون ببیند آن رو را
حکیم نزاری » مثنوی روز و شب » بخش ۱۲ - پاسخ روز به شب
زیر دامن گرفته شبرو را
راهش آموخته برونشو را
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۲ - اشارت به تنزیه و تقدس حضرت حق سبحانه و تعالی
چون نه نوع آمد و نه جنس او را
پس چه معنی سئوال ما هو را
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۶۵ - قصه خلاص کردن مجنون آهو را از دست صیاد به سبب مشابه بودن وی لیلی را
دید آن پای بسته آهو را
خاست از جان خسته آه او را
۱
۲