×
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۰ - رجوع به تمامی آنکه سخن سه مرتبه دارد و خموشی بالای نطق است ولیکن نه هر خموشیی زیرا که جماد و حیوان و مردم جاهل سخن نمیگویند دلیل نکند که خموشی ایشان بهتر از نطق است
اینچنین کس اگر بود خامش
چون جماد است از او مجوی تو هُش
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۳۰ - باز گستاخی و حسد کردن مریدان بعد از آنکه توبه و استغفار کرده بودند
هله آنها که بر شما آتش
همچو گل شد لطیف و تازه و خوش
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۹۱ - در بیان آنکه لذت های دنیا مستعار است در حقیقت دنیا از خود لذت ندارد، زشت است و ناخوش بواسطۀ مزه خوش میشود همچون عجوزهای که خودر ا بگلگونه و اسپیداج بیالاید و بواسطۀ ان تزیین خوب نماید پس خوبی مزه است که همه زشتها بوی خوش نمایند
مزه اش مینمود او را خوش
سبب آن مزه بد او دلکش
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۰۴ - در بیان آنکه هرکه در ترک کردن عوض بیند ترک بر او آسان شود بلکه عاشق ترک گردد. چنانکه کشتاورز از خانه و انبار غله را بیرون میآورد و بعشق تمام در صحرا میافشاند زیرا یقین میداند که عوض یکی ده و بیست خواهد برداشتن و صورتهای این بسیار است چنانکه مصطفی علیه السلام میفرماید که من ایقن بالخلف جاد بالعطیه
در زمینش همیفشاند خوش
تا یکی را عوض برد ده و شش
حکیم نزاری » مثنوی روز و شب » بخش ۴ - در سبب نظم این مثنوی و گفتگوی شاعر با شب
مژه از خون دیده جدولکش
جگر از سوز سینه پرآتش
حکیم نزاری » مثنوی روز و شب » بخش ۵ - بردن باد صبا پیام شب را از برای روز و آغاز پیکاره
خسروی تاج و تختش از آتش
چرخ در موکبش عماریکش
حکیم نزاری » مثنوی روز و شب » بخش ۵ - بردن باد صبا پیام شب را از برای روز و آغاز پیکاره
گرچه طاقت نداشت هم خَش خَش
رفت چون باد در دم آتش
حکیم نزاری » مثنوی روز و شب » بخش ۱۲ - پاسخ روز به شب
تا بود روزهدار با من خوش
خوش بود چون خلیل بر آتش
حکیم نزاری » مثنوی روز و شب » بخش ۱۶ - پاسخ روز یا خورشید
من متوّج به افسر زرکش
بر سریر فلک سلیمانوَش
اوحدی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲ - وله ایضا (من و آن دلبر خراباتی - فی طریق الهوی کمایاتی)
چند وچند؟ ای دل ملامت کش
زین من و ما و این عمامه و فش
سر مگردان ز خنجر آن دوست
رخ مپیچان ز تیر آن ترکش
نوشدارو، که: غیر دوست دهد
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۳۷ - در ملازمت پادشاه و شرایط بندگی
گر به آبت فرستد، ار آتش
به رخ هر دو رخ در آور خوش
اوحدی » جام جم » بخش ۵۲ - در تاثیر پرورش و وخامت عاقبت خود رویی
گر نیاید همی نخوانندش
ور بیاید به سنگ رانندنش