جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۶۴ - در بیان آنکه هر چیزی را که با معشوق در اموری مشابهت باشد به قدر مشابهت عاشق را به او میل افتد
سرو بیند به قد او نازد
صفت سرو نازش آغازد
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۴۱ - در بیان آنکه چون عشق به مرتبه کمال رسد روی عاشق را از معشوق نیز بگرداند و در خود کند
عشق را قبله گاه خود سازد
دل ز معشوق هم بپردازد
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۱۹ - حکایت شبروی محمود غزنوی و از هر کس خبر بدی و نیکی خود پرسیدن و از بدی بریدن و بر نیکی آرمیدن
رسم نقصان ازان براندازد
تا تواند مضاعفش سازد
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۳۳ - گفتار در بیان آنکه پادشاهان را از دو کس گریز نیست عالمی که کار دین وی سازد و وزیری که کار دنیای وی پردازد
آن یکی کار دین او سازد
وین دگر کار ملک پردازد
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۳۳ - گفتار در بیان آنکه پادشاهان را از دو کس گریز نیست عالمی که کار دین وی سازد و وزیری که کار دنیای وی پردازد
چون بط کور لقمه اندازد
گردن خود به آسمان یازد
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۱۵ - حال عشق شاهزاده با گدا
گر سپاهی به شاه خود نازد
شاه هم بر سپاه خود تازد
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۲۹ - واقف شدن مردم از عشقبازی و دلداری درویش و بهانه ساختن رقیب شکار را به جهتجدایی آنها
شاه گر با گدا چنین بازد
همه کس را گدای خود سازد
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۴۶ - آمدن گدا به دربار شاه
گر دلی را به وصل بنوازد
بازش از داغ هجر بگدازد
وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » مثنویات » در ستایش ولی سلطان و بکتاش بیگ و قاسم بیگ
لشکرت گر بر آسمان تازد
آسمان با زمین یکی سازد
وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » مثنویات » در ستایش ولی سلطان و بکتاش بیگ و قاسم بیگ
هر کجا تیغ تو سر افرازد
نیزه آنجا منار سر سازد
فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۲
همه را خود نوازد و سازد
گرچه از خود بکس نپردازد
همه او او همه است خود با خود
جاودان نرد عشق میبازد
کسوت نو بهر زمان پوشد
[...]
فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۳
چشم شوخ تو فتنه میسازد
ابروانت دو تیغه میبازد
قد و خدت چو بگذری بچمن
بر گل و سرو و نسترن نازد
از همه نیکوان گرو ببری
[...]
حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۲۰
پر شاهین کلنگ اندازد
پر تقلید، خون هدر سازد
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۴۵ - سنائی غزنوی قُدِّسَ سِرُّه
کی غنی با فقیر در سازد
کان به دنیا و این به دین نازد
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۶۰ - نادری کازرونی
نامه آرا که نامه آغازد
مبدء گفت نام او سازد
صفی علیشاه » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱
دامن خیمه شه چو بالا زد
حسنش آتش بکوه و صحرا زد
شد جهان روشن از فروغ رخش
رایت حسن چون هویدا زد
آنشهی کو ز ما بذلت غنی است
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴ - گفتار سوم سبب نظم کتاب
چون ز نو غصهای به دل تازد
غصهٔ کهنه جا بپردازد
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۸ - سبب بنای زندان
باید آنجا به صبر پردازد
تا خدا خود وسیلتی سازد
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳۲ - درشتی کردن شوهر با زن خود
کیست آن کو سپر نیندازد؟
پیش برهانش حجت آغازد