گنجور

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۱۵ - حال عشق شاه‌زاده با گدا

 

گر سپاهی به شاه خود نازد

شاه هم بر سپاه خود تازد

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۴۶ - آمدن گدا به دربار شاه

 

گر دلی را به وصل بنوازد

بازش از داغ هجر بگدازد

هلالی جغتایی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۲

 

همه را خود نوازد و سازد

گرچه از خود بکس نپردازد

همه او او همه است خود با خود

جاودان نرد عشق می‌بازد

کسوت نو بهر زمان پوشد

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۳

 

چشم شوخ تو فتنه میسازد

ابروانت دو تیغه میبازد

قد و خدت چو بگذری بچمن

بر گل و سرو و نسترن نازد

از همه نیکوان گرو ببری

[...]

فیض کاشانی
 

حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۲۰

 

پر شاهین کلنگ اندازد

پر تقلید، خون هدر سازد

حزین لاهیجی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱

 

با زن، ار نرد دوستی بازد

باید او را ز خود رضا سازد

آذر بیگدلی
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱

 

دامن خیمه شه چو بالا زد

حسنش آتش بکوه و صحرا زد

شد جهان روشن از فروغ رخش

رایت حسن چون هویدا زد

آنشهی کو ز ما بذلت غنی است

[...]

صفی علیشاه
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴ - گفتار سوم سبب نظم کتاب

 

چون ز نو غصه‌ای به دل تازد

غصهٔ کهنه جا بپردازد

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۸ - سبب بنای زندان

 

باید آنجا به صبر پردازد

تا خدا خود وسیلتی سازد

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
sunny dark_mode