جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۴۹ - قصه آن جوان که بر دختر عم عاشق شد و در عشق وی نام دزدی بر خود نهاد و ناموس عم نگاه داشت و بدان سبب به مقصود رسید
شاه اسباب کار هر دو بساخت
به زر و مال هر دو را بنواخت
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۵۹ - فرستادن پدر ریا را بعد از چهل روز همراه عیینه به مدینه و پیش گرفتن حرامیان و هلاک شدن بر دست ایشان
بهر وی خوش عماریی پرداخت
برگ گل را ز غنچه محمل ساخت
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۶۳ - رسیدن شیخ بزرگوار سری سقطی قدس الله تعالی سره به سر وقت تحفه و آگاهی یافتن از حالی وی
به شناسایی خودم بنواخت
ساخت روشن دلم به نور شاخت
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۳۰ - حیله کردن رقیب و خبردار نمودن شاه گدا را
همرهش هر که بود غافل ساخت
جانب او تگاوری انداخت
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۳۴ - تعاقب شاهزاده غزال را و رسیدن هر دو پیش گدا
چون پی آن غزال مرکب تاخت
خویشتن را ز صف برون انداخت
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۳۶ - رفتن شاهزاده به دیدن درویش
بس که افسانه و فسون پرداخت
شاه را سوی شهر مایل ساخت
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۳۷ - به شهر آمدن شهزاده
شمع رخساره را چو روشن ساخت
دیگران سوختند و او بگداخت
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۴۷ - به وصل رسیدن درویش و دوری او بار دیگر به جور رقیب
هر که را بخت بد ز پا انداخت
دیگرش سر بلند نتوان ساخت
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت دوم
آفتی نبود بتر از ناشناخت
تو بر یارونیاری عشق باخت
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت اول
از پس پرده خوش نوائی ساخت
چنگ را بر همان نوا بنواخت
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت اول
همچو مه خویش را در آب انداخت
همچو ماهی به غوطه خواری ساخت
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵
هر کرا عشق در کمند انداخت
بست و از قید عقل فارغ ساخت
ریخت در جام عقل باده عشق
آتشی بود کابگینه گداخت
پاکبازش نمیتوان گفتن
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۵۶ - نظامی گنجوی قُدِّسَ سِرُّه
هرکه خود را چنانکه بود شناخت
تا ابد سر به زندگی افراخت
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۸ - در ستایش آب شلف معدنی تنکابن
خاک از آب و آب از آتش ساخت
بستر خاک را بر آب انداخت
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۸ - در ستایش آب شلف معدنی تنکابن
تا حکیمش بتجزیت پرداخت
جمله املاح آن بنام شناخت
عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۹ - خانه کعبه را زیارت کرد
ره حج را چو راه گردنه ساخت
وندر آن ره به رهزنی پرداخت
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۱ - خانهٔ آخرت
بنده را جایگه دو داد خدای
هم بدین، نیک بنده را بنواخت
تا بدان جایگه کشاند جان
چون ازین جای تن همی پرداخت
چون در اینجاش خانه بایستی
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۲ - گفتار دوم در خلقت جهان
آن مهندس که این بنا پرداخت
کس نداند که از برای چه ساخت